مری الیور در «عبور از مرداب»، شعری درونی درباره یافتن فرصتی برای شکوفا شدن از باتلاق چالشهای تاریک زندگی، نوشت: «استخوانهای من در مفاصل رنگ پریده به هم میکوبند، سعی میکنند جای پا، انگشتان و ذهنیت را داشته باشند. اگر به اندازه کافی عمر کنیم، اکثر ما پس از سوختن در آتشهای فقدان، شکست یا ضربه، برخاستن از خاکستر را تجربه میکنیم، اما گاهی اوقات حتی مطمئنترین و انعطافپذیرترین افراد میتوانند به طور غیرمنتظرهای در شکاف عمیقی از بیهودگی یا سؤال فرو بروند.
شبهای تاریک روح میتوانند دورههای بزرگی از رشد و شفافیت را دنبال کنند، حتی بر قویترین روانها فرود میآیند و استخوانها را با شدت تکان میدهند. موج سیاه می تواند در ابتدا به آرامی بیاید و به سادگی از ما دعوت کند که موجودی را جمع آوری کنیم یا به فکر فرو برویم. مواقع دیگر، نیروی زندگی ما را می مکد و در اثر ضربه، ما را کاملاً می بلعد.
بر خلاف انواع دیگر افسردگی یا انقباض، شب تاریک روح ما را غرق می کند تا زمانی که تسلیم دگردیسی شویم. حاملگی یک خود جدید می تواند دشوار باشد، و به راحتی می توان فراموش کرد که تاریکی که در آن قرار داریم، رحمی تغذیه کننده است. ما فقط باید به خودمان اجازه دهیم که این روند را تجربه کنیم.
علیرغم میل درونی به جدا شدن از دنیا و حلقه زدن به یک توپ جنینی، یافتن حمایت از مربیان معنوی، دوستان قابل اعتماد یا اعضای خانواده حیاتی است. بیان آسیبپذیریمان میتواند ترسناکترین و در عین حال مقدسترین اعمالی باشد که میتواند راه را برای روحی روشن کند که وقتی واقعاً در حال شکستن است، احساس شکستگی میکند.
الیور خود را با یک «چوب خشک فقیر» در باتلاق بزرگ مقایسه میکند، شاخهای که «پس از این همه سال، میتواند ریشه بزند، جوانه بزند، شاخه بزند، جوانه بزند – زندگیاش را به قصری از برگها تبدیل کند». ما نیز میتوانیم با ظرفیت بیشتری برای دادن و گرفتن دوباره متولد شویم – برای رسیدن به بهشت امکان، زیرا ریشههای ما از طوفانی بیسابقه جان سالم به در بردهاند.
مارلاینا دوناتو نویسنده، نقاش و آهنگساز است. به BluefireStudio.art متصل شوید.
مقالات مرتبط:
لینک منبع