با فصل قدردانی، جشن های سالانه هجوم می آید. بسیاری از ما خود را موظف میدانیم که وقتی ترجیح میدهیم در گوشهای از تنهایی عقب نشینی کنیم، سر میز حاضر شویم. اگر زیر بار مشکلات شخصی خم شویم، یافتن ذرهای از قدردانی ممکن است یک کار اجباری یا حتی غیرممکن به نظر برسد. عزیزان خوش نیت ممکن است به برکات زندگی ما اشاره کنند، و اگر نتوانیم قدر خوبی را بدانیم، آسان است که در دام احساس گناه گرفتار شویم.
شکرگزاری برای خردهریزیها وقتی از جشن گرفتن محروم شدهایم، ممکن است وظیفهای به نظر برسد که برای مقدسین محفوظ است، اما صرفاً ایمان داشتن به ساعت فراوانی که هنوز در راه است، میتواند لبه تیز گرسنگی ما را نرم کند. احساس قدردانی برای فضلی که هنوز نرسیده است، و برای همه چیزهایی که در فصل مناسب خود به سوی ما در راه است، فرصتی را برای ما فراهم می کند تا نور فراسوی سایه را ببینیم. طبق ضرب المثل بودایی “بسیار بس است یک جشن”.
دیدن “به اندازه کافی” روی میز، در آینه، در یکدیگر و در هر روز یک تمرین معنوی است که ارزش آن را دارد. رسیدن به فراتر از منطقه آسایش خود با دوست داشتن دیگران در زمانی که احساس میکنیم دوستش ندارند یا حمایت از شخص دیگری در زمانی که احساس میکنیم کمتر از آن هستیم، میتواند ما را به هر چیزی که کمی دور از دسترس است نزدیکتر کند. وقت گذاشتن برای مشاهده الگوهای پیچیده طبیعت – فراکتال ها در گل ها، بافت درختان یا هندسه خوراکی گل کلم – به ما یادآوری می کند که ما نیز بخشی از نظم جهانی هستیم.
یافتن تکههایی از زیبایی در کنار راه – خنده ناب یک کودک، قطره عسل شیرین باقی مانده روی قاشق یا بال پرنده که نور صبح را منعکس میکند – ما را دعوت میکند تا فراتر از فصل آشفته و جاری نگاه کنیم تا داستان بزرگتر را ببینیم. انتخاب اینکه به خاطر بسپاریم که تمام فصل ها به پایان می رسند، می تواند به ما کمک کند تصمیم بگیریم در فصل بعدی چه چیزی بنویسیم.
مارلینا دوناتو نویسنده، آهنگساز و نقاش است. اتصال در BluefireStudio.art.
مقالات مرتبط:
لینک منبع