در درام متحرک ساندنس “اوماهاهنگامی که زندگی خانوادهای در صبحی که مجبور به تخلیه خانهشان میشوند، به هم میریزد، ملافهها هنوز گرم است. مرگ مادر و فروپاشی مالی سال ۲۰۰۸ به مخاطره ای کمک کرد که آنها را در این مخمصه قرار داد. وسایل کمی آنها را در سفر جاده ای به آینده ای مبهم همراهی می کنند.
در صندلی راننده یک ماشین به سختی کارکرد، به طرز قابل توجهی رام شده بود جان ماگارو نقش یک پدر بیوه و مجرد را بازی میکند که در بیشتر زمانها از او به سادگی با نام پدر یاد میشود. دختر ۹ ساله او الا (مولی بل رایت) به او کمک می کند تا وسیله نقلیه رو به رو شدن را در سمت سرنشین فشار دهد تا بتواند روشن شود. از نظر ظاهری، آنها قبلاً بارها این کار را انجام دادهاند، زیرا روال یک بار مشترک، حمایت بیقید و شرط بچهها را از والدینی که ناامیدانه تمام تلاش خود را انجام میدهند، نشان میدهد. چارلی (وایت سولیس)، پسر ۶ ساله ای که اکنون تختش خالی است، روی صندلی عقب نشسته، رکس، گلدن رتریور خوب خانواده را در آغوش می گیرد. بچهها نمیدانند کجا میروند، و در حقیقت، پدر هم نمیداند.
«اوماها» که به همان اندازه دلخراش و نورانی است، با صداقت شگفتانگیزی در مورد دو دیدگاه موازی میدرخشد: پدری که وعدههای غذایی را حذف میکند تا اطمینان حاصل کند که فرزندانش در هر زمانی که با هم هستند لبخند میزنند، و دختر جوانی که نمیتواند. کمک کند، اما نگران ناراحتی مشهود والدینش و آنچه برای او و برادرش قرار دارد باشد. این اولین ویژگی کارگردان از نظر گستردگی صمیمی و در عین حال از نظر احساسی به یاد ماندنی است کول وبلیبر اساس فیلمنامهای از فیلمساز رابرت ماچویان – که «کشتن دو عاشق» پدر دیگری از آمریکای میانه را در بحران مشاهده میکند – طنیناندازی میکند که به نظر میرسد این تعاملات بهطور خودانگیخته آشکار میشوند، گویی توسط واقعیت در مقابل دوربین جرقه زده شدهاند.
بافت غنی انسانگرایانه که باعث میشود «اوماها» احساسی روحانگیز و تأثیرگذار داشته باشد، تا حدی در جزئیات مادی کوچک و چگونگی گسترش دیدگاه فرد نسبت به خلق و خوی شخصیتها و تاریخچههای شخصی آنها نهفته است. در این میان، یک سیدی خانگی رایت شده با جلدی که با دست کشیده شده است (صدای مادر بچهها را در خود دارد)، یا پشتهای از کتابهایی که الا بهطور ناگهانی در خانهشان میگیرد، نشانهای از اینکه او یک خواننده مشتاق است. که احتمالاً بر حساسیت و بلوغ او تأثیر گذاشته است. به طور مشابه، مجموعه رو به رشد چارلی از ماشینهای اسباببازی دزدیده شده از پمپ بنزینها در طول مسیر، هم روحیه شیطانی او را نشان میدهد و هم مایلهای طی شده در مناظر وسیع را مشخص میکند.
پل مایرز، فیلمبردار سینما، با دمیدن رگه های سینمایی در مکان ها و سناریوهایی که به راحتی می توان آنها را عادی تلقی کرد، اودیسه آمریکایی را با غزلیات بصری بدون ربودن توجه از خنده ها و گریه هایی که آن را به حرکت در می آورد، می پیچد. عکسی از آتش بازی در حالی که کتک زن خانواده در حال رانندگی است، بیکران آسمان زمانی که چارلی و الا بادبادکی را به پرواز در می آورند در حالی که پدر در تصمیمات خود فکر می کند، و حتی نمونه ای از رقص پسر بی خیال در پس زمینه یک جاده خشک و پر از شگفتی تلخ. ترکیب متفکرانه تصاویر در تضاد با دوربین پویا، اتکای بیش از حد فیلمساز به آهنگ های جذاب را جبران می کند. با طراحی، موسیقی متن مانند لیست پخش بی پایان مورد نیاز در درایوهایی با این بزرگی است.
فیلمی مانند «اوماها» با کیفیت بازیگران جوانش زندگی می کند یا می میرد. اعتبار در اینجا هم به کارگردان بازیگران و هم به کار وبلی با رایت می رسد، که اجرای فوق العاده ای ارائه می دهد، نمایشی که احساس می کند با انتخاب های عمدی از درونی ترین ترس های شخصیت آغشته شده و از تبادل نظر با همبازی هایش مطلع شده است. بازیگر جوان در حالی که با احساس ترس قریبالوقوع بر بیگناهی پل میزند شگفت زده میشود. الا و بابا اغلب با نگرانی به یکدیگر خیره می شوند، زمانی که طرف مقابل آنقدر در افکارشان غوطه ور است که متوجه نمی شوند. این تلاقی نگاهها به قدری تکرار نشده خوانده میشود که وقتی نگاههای آنها به هم میرسند، احساس تنش میکند.
در همین حال، کاری که ماگارو در یک چرخش تقریباً بیصدا و کاملاً قانعکننده انجام میدهد، انتقال غم و اندوه خاموش مردی است که توسط مجموعهای از شرایط ناگوار به دیوار هل داده شده است و از درخواست کمک خودداری میکند. حتی زمانی که سعی می کند لبخندی واقعی بزند، غیرممکن بودن شفاهی بیان اینکه انعطاف پذیری او به نقطه شکست خود رسیده است، بر چهره ی فرسوده اش نقش می بندد. گویی همیشه می توان پشیمانی و شرمساری پیشگیرانه ای را که از راه حل شدیدی که در میان مشکلات مالی وخیم خود انتخاب کرده است مشاهده کرد.
در میانه صحنه ای که در داخل ماشین یا یک اتاق آشکار می شود، وبلی و سردبیر Jai Shukla از تبادل نظر خانواده به یکی از نماهای گسترده میرز از آنچه در خارج از کیهان آشفته آنها روی می دهد، خلاصه کردند: جاده با ماشین ها و کامیون های دیگر در راه آنها مقصد خود یا تصویری از تمام اتاقهای یک هتل، که هر کدام شامل تجربیات زندهای است که بیننده از آنها مطلع نخواهد شد. یک اثر جالب در این رویکرد وجود دارد. برای یکی، نشان میدهد که این خانواده یکی از میلیونها موردی است که شبیه خانواده آنهاست، و به صورت بصری این تصور را نشان میدهد که هیچکس نمیداند که فرد دیگری در هر لحظه چه میگذرد.
زندگی، که به طور نامحسوسی گرانبهاست، از بستنیهای مخصوص کامیونها، آواز خواندن تا آهنگی ارزشمند و هیاهوهای زیر آب در استخر یک هتل ارزان قیمت ساخته شده است، نه از حرکات بزرگ. به نوبه خود، وجود انسان به شدت ویران کننده است، نه در تصویر بزرگ یک فاجعه ظاهری که رخ می دهد، بلکه در تراژدی های فردی که هر روز مورد توجه قرار نمی گیرند. وقتی برای برخی جهان به چرخش ادامه می دهد، برای برخی دیگر در حال فروپاشی است. «اوماها» که یک شگفتی متواضع است، فیلمسازی را معرفی میکند که دارای حساسیت ممتازی است تا این نیروهای متضاد را به مجموعهای از صحنههای آغشته به شفقت عاشقانه برای شخصیتهایی که آنها را تجربه میکنند، ترجمه کند.
لینک منبع