نمایش برتر در جشنواره فیلم ساندنس تنها چند روز پس از اینکه ترامپ دستور کار خود را «آمریکا را دوباره بزرگ کنیم» را روشن کرد. سوفی هاید‘s”جیمپافیلمی است درباره پیشرفت، نه بازگشت به عقب. با الهام از درس های زندگی با یک پدر همجنسگرا فعال (جان لیتگواین درام نیمه اتوبیوگرافیک که غنیترین نقش او از زمان «جهان به گفته گارپ») و یک کودک غیر دودویی (آود میسونهاید) است، تأثیرات موجدار انقلاب جنسی در سه نسل را به تصویر میکشد و جشن میگیرد.
«جیمپا» با مجموعهای فراگیر، صریح و گهگاه ناامیدکننده، «ایدئولوژی جنسیتی» «بیدار» و گاه ناامیدکننده، مانند هر فیلمی در جشنواره امسال احساس «ساندنس» میکند. هاید که اهل استرالیا است، اولیویا کولمن را برای بازی در نقش همتای روی پرده خود، هانا، فیلمساز مستقلی که ازدواج «عمدتاً» تکهمسرش با مردی مستقیم و همجنسگرا (دانیل هنشال) نزدیکترین چیزی است که فیلم به نمایش یک زوج غیرعادی میدهد. . مردان همجنسگرا ممکن است با تمسخر از این افراد به عنوان «پرورشکننده» یاد کنند، اما واقعیت این است که در این خانواده، پدربزرگ جیم – یا همانطور که ترجیح میدهد اسمش را «جیمپا» بگذارند – قبل از بیرون آمدن در اوایل دهه ۷۰، پدر دو فرزند شد.
جیم و همسرش در یک پیشگفتار تشریحی دشوار، که بهعنوان ارائهای توسط فرانسیس (میسونهاید) به باشگاه دانشآموزان LGBTQIA+ مدرسهشان ارائه شد، جیم و همسرش با ماندن در کنار هم، به چالش کشیدند. این برای مدتی کارساز بود، تا اینکه جیم تصمیم گرفت به آمستردام نقل مکان کند – شکافی که هانا تقریباً چهار دهه بعد هنوز از آن رنجیده است. جیم هنوز نیمی از دنیا دورتر زندگی میکند، اما از اولین سکته مغزیاش مثل قبل نیست، بنابراین هانا، همسرش، هری، و فرانسیس ۱۶ ساله همگی تصمیم گرفتهاند که به دیدارشان بروند. بدون اینکه پدر و مادرشان بدانند، فرانسیس امیدوار است که این سفر را به یک سفر یک طرفه تبدیل کند و قصد دارد با جیمپا بماند.
در حالی که این برای حفظ بسیاری از فیلمهای ساندنس به اندازه کافی درام است، هانا – که پروژهای را اجرا میکند که به طرز مشکوکی شبیه پروژهای است که هاید ساخته است – اصرار دارد که چیزی که خانوادهاش را منحصربهفرد میکند این است که چگونه همه دوستانه با منحنیهای زندگی برخورد میکنند. هانا توضیح میدهد: «آنها مهربانی را به درگیری ترجیح دادند.
درست است، هانا و خواهرش، امیلی (کیت باکس)، والدین جدا شده اما متعارف و کودکی که جنسیت را زیر سوال می برد، در حضور یکدیگر بسیار راحت به نظر می رسند (موفق باشید، نوجوان دیگری را پیدا کنید که هوشیار است و مایل به حمام کردن با مادرش باشد)، نشان دادن نوع ارتباط بالغ و زیرکانه برای احترام به احساسات همه افراد درگیر. اما این بدان معنا نیست که آنها همیشه چشم در چشم می بینند. اختلافات نه تنها عادی بلکه ضروری هستند – تصوری که جیمپا همیشه تحریککننده از آزمایش لذت میبرد.
فیلم هنری و دستهبندیکننده هاید میتواند گاهی اوقات کمی آشفته به نظر برسد، مملو از انشعابات حواسپرتی از خاطرات کلیدی (فلاشبکهای غیرضروری که در آن بازیگران جوانتر با ظاهری متفاوت همان شخصیت را تجسم میکنند). در زندگی واقعی، دخترش آود (که نقش فرانسیس را بازی میکند) نتوانست آنقدر که فیلم نشان میدهد با جیمپا وقت بگذراند، که باعث میشود «جیمپا» فرصتی دوستداشتنی – اگر به طرز عجیبی خودپسندانه – برای تصحیح آن باشد. در حالی که هانا یک متحد شدیداً حامی است، فقط می توان گفت که آد ممکن است با جدش که از نظر سیاسی درگیر بود و HIV مثبت داشته باشد، تصور کرد.
«جیمپا» تصمیم میگیرد تا فرصتهای از دست رفته را ممکن کند، و نه تنها به آئود، بلکه برای یک نسل کامل از جوانان، بینشهایی درباره مبارزاتی که بزرگان پوست کلفتشان تحمل کردند، ارائه میکند تا بتوانند با آسایش نسبی از گنجه بیرون بیایند. هاید شوخ طبعی را در روشی مییابد که هزارههای بیش از حد حساس چنین چیزهایی را بدیهی میدانند، در حالی که به آرامی از اینکه نسل پدرش چقدر کند میتواند سرشان را دور ضمایر انتخابی و حروفی که بعد از «LGBT» در الفبای عجیب و غریب میآیند، کند شوخی میکند. (حتی اصطلاح “دگرباش” زیر سوال می رود، همانطور که دوستان جیمپا به یاد می آورند که “کلمه ای بود که درست قبل از اینکه شما را کتک بزنند شنیدید.”)
اما این فیلم بیشتر جنبه تأییدی دارد و روشی را میستاید که جوانان آزاداندیش امروزی رمزهای خواستگاری را بازنویسی میکنند: «شما نمیتوانید درباره هیچکس چیزی را فرض کنید. باید بپرسید آنها چه میخواهند. پیگیری این موضوع برای هر والدینی بسیار ضروری است، و هانا تمام تلاش خود را می کند و کلمات جدیدی (مانند «همدلی») از دخترش یاد می گیرد که در اینجا به عنوان «برعکس حسادت» تعریف می شود. هانا و شوهرش خودشان کاملاً آنجا نیستند، و یک داستان فرعی نامشخص – که نشان می دهد هانا لحظات صمیمیت خود را با دستیار پدرش، ریچارد (ایمون فارن) به اشتراک می گذارد – نشان می دهد که آنها هنوز چیزهای زیادی برای یادگیری از آزمایش مرزی خود دارند. بستگان
به اعتبار او، هانا حتی وقتی فرانسیس به زنی کمی مسن تر و با تجربه تر ابراز علاقه می کند، عصبانی نمی شود. فرانسیس به جای اینکه مستقیماً بعد از از دست دادن باکرگی به سراغ مامان بیاید، ابتدا به پدربزرگشان می گوید. او تأیید خود را به همراه یک آدامس THC به مناسبت این مناسبت ارائه می دهد. کولمن طبق معمول عالی است و احساسات پیچیده و گاه متناقضی را نشان می دهد که در سفر آشکار می شود، زیرا فرانسیس اعتماد خود را به پدری تغییر می دهد که همیشه به اندازه هانا مراقب نبود. اما به جای احساس حسادت، پیوند آنها را در آغوش میکشد – دلسوزی بهعنوان چیزی بیش از یک «چیز غیرقانونی».
نقش آفرینی در سراسر جهان واقعی به نظر می رسد، با لیتگو (که لهجه ای غیرممکن را می شناسد) به عنوان نترس ترین در یک گروه جسورانه همه جانبه ظاهر می شود و در اواخر دهه ۷۰ زندگی کاملاً برهنه ظاهر می شود. یادآور صحنه آینه ای اما تامپسون در فیلم ۲۰۲۲ هاید «موفق باشید، لئو گرانده»، اما با یک طعنه پوچ آگاهانه برخورد می شود، پذیرش بدنش توسط جیمپا نشانگر نبردی سخت برای پذیرش هویت اوست. غرور همجنس گرا چه فایده ای دارد اگر شرم بر کسی حکومت می کند؟ جیمپا این عشق غیرقابل معذرت خواهی خود را به حد افراط می برد، اما اگر حتی ذره ای از اعتماد به نفس او در فرانسیس از بین برود، چیز خوبی خواهد بود.
لینک منبع