جولیا استایلز یک گریه ظریف را کارگردانی می کند

با “کاش اینجا بودینویسنده، رنه کارلینو، طرحی را برای یک درام عاشقانه ارائه می‌کند که به راحتی می‌توان آن را به اشتباه به‌عنوان خزانه یا ساخارین تعبیر کرد. رمان او شامل یک رابطه عاشقانه با ستاره، یک بیماری مرگبار ویرانگر و یک زن جوان است که در دوراهی زندگی اش گرفتار شده است. با این حال، به جای اینکه این عناصر را در قالب تکرار شبیه‌نگاری‌شده «گسل در ستارگان ما»، «جوانی مردن» یا تقریباً هر چیز دیگری از اثر کارگردان نیکلاس اسپارکس بسازیم. جولیا استایلز چیزی تازه می سازد بازیگری که تبدیل به فیلم شده است، که با کارلینو اقتباس می‌کند، منبعی را با حسی واضح از اصالت عاطفی، از رمانتیسم خارق‌العاده تا پویایی روابط ظریف شخصیت‌ها، القا می‌کند.

شارلوت بیست و چند ساله (ایزابل فورمن) بدون جهت، پیشخدمت در یک بار غواصی غیرمحبوب مکزیکی با هم اتاقی اش هلن (گابی کونو عبدی) است. بهترین‌ها با هم از پیش پاافتادگی شغل خود، از طرح شکایات مضحک مشتری گرفته تا رنج بردن از اهانت از احضار خدماتشان توسط زنگی روی پرچمی که روی میزها نصب شده، آزار می‌دهند. ناامیدی شارلوت اجتناب‌ناپذیر است زیرا در طول ملاقات‌های دختر وظیفه‌شناسش، مادرش (جنیفر گری) و پدر حامی مالی (کلسی گرامر) به دنبال آن فشار ملایم هستند تا او را تشویق به قرار گذاشتن و فهمیدن هدفش کنند. او به طرز شرم آور آگاه است که با حداکثر پتانسیل خود زندگی نمی کند، اما ترس ها تغییر می کند.

وارد آدم شوید (منا مسعود). در شبی که شارلوت و هلن غم و اندوه خود را روی خمیده خود غرق می‌کنند، نقاش باهوش خود را در همسایگی آنها گم می‌کند و به هلن بسیار مست غذای چینی خود را ارائه می‌کند و به شارلوت هنوز هوشیار یک قرار ملاقات خودجوش ارائه می‌دهد. این دو با یکدیگر ارتباط فوری دارند، معاشقه، رقصیدن در آپارتمان استودیویی بی‌نظیر او و شوخی در مورد تلاش‌های آینده‌شان. اما در نور هشیارکننده صبح، رفتار آدام تغییر می کند و او را به حاشیه می اندازد. ماه‌ها بعد، شارلوت همچنان مجبور است به او فکر کند، علی‌رغم تلاشش برای ادامه دادن با طلسم فوتبال مهربان ست (جیمی فایلز). او سرانجام حقیقت را در مورد وضعیت آدام می‌فهمد: او در حال بهبودی پس از عمل تومور مغزی است و روزهایش به پایان رسیده است.

در این مرحله – شاید کمی دورتر از یک پرپیچ دوم پر پیچ و خم – که احساسات فیلم شروع به ادغام می کند. سفر شارلوت به سمت روشنگری به این بستگی ندارد که آیا او مردی پیدا می‌کند یا شغلی موفق پیدا می‌کند، بلکه بیشتر به کشف چاهی از انعطاف‌پذیری دست‌نخورده پنهان در درون او است که کلید باز کردن معنای زندگی او را فراهم می‌کند. این که او عبارت پرطرفدار TikTok “دختری که ‘خوب می شود'” را مثال می زند کمی جالب است، اما قوس تکاملی او ممکن است بر مخاطبان بزرگسال جوان در سطح عمیق تر و شخصی تأثیر بگذارد. این زوج در زمینی برابر به عنوان روح های گمشده ملاقات می کنند (آدام به معنای واقعی کلمه بیشتر از شارلوت است، زیرا او سرگردان در محله اش معرفی شده است). او با عشقش او را نجات می دهد، همانطور که او با تمام روحش او را نجات می دهد و هدف بزرگتری برای زندگی به او هدیه می دهد.

استایلز و کارلینو کار را از ملودرام و کمدی گسترده دور می کنند و فیلم را در صداقت متعادل و صادقانه ریشه می دهند. پس از شروعی متلاطم، محدودیت قابل توجهی برای صادق نگه داشتن شخصیت ها وجود دارد و لحن کاملاً مهار شده است. مادر شارلوت و هلن از خواندن بالقوه غیرقابل تحمل خودداری می کنند، در عوض به طرز لذت بخشی جذاب و خوش نیت به نظر می رسند. چاکی (جردن گاواریس)، برادر کوچکتر متخاصم شارلوت، به سبک دهه ۸۰ نیست، اما احترام خاصی برای آن کهن الگو حفظ می کند.

اگرچه استایلز قبلاً پشت دوربین رفته و یک فیلم کوتاه و سریال کوتاه ساخته است، اولین کارگردانی بلند او نویدبخش تلاش‌های آینده است. او پس از آن که برای اولین بار زمینه سازی کرد تا ما به رابطه سرنوشت ساز این زوج اهمیت دهیم، گریز خارق العاده روایت را تداعی می کند. او، رایان دی فرانکو، فیلمبردار و ملودی لندن تدوینگر، مهارت بصری را در مونتاژهای رمانتیک نشان می‌دهند. از نشانه‌های روشنایی پر جنب و جوش گرفته تا انتخاب‌های لنز که تمرکز ما را بر روی جفت محدود می‌کند تا مجموعه‌ای از آن تصاویر با بار درونی، باعث می‌شود که عاشقانه به اوج برود و نیش اجتناب‌ناپذیر غم و اندوه مانند ضربه‌ای به روده وارد شود. بعلاوه، شیوه ای که فیلمسازان مرگ را به نمایش می گذارند، به عنوان حذف نقاشی دیواری که مرغ عشق در اولین قرار خود می کشند، به زبانی کاملا سینمایی صحبت می کند.

فورمن، که در کنار استایلز در فیلم سرگرم‌کننده «یتیم: اولین کشتن» بازی کرد، به قهرمان خود لطافت و آسیب‌پذیری را القا می‌کند. او عدم قطعیت های شارلوت را با ضربه های قلم موی ملایم ترسیم می کند و درونیات پویای شخصیت را رنگ آمیزی می کند. او و مسعود یک شیمی جوشان با هم دارند. در حالی که این نمایش بسیار فرهمن است، مسعود فرصت کافی برای نشان دادن دامنه خود دارد، و در لحظاتی آرام از جذابیت مغناطیسی غیرقابل انکار خود بهره می‌برد و در لحظات غم‌انگیزتر رشته‌های قلب ما را می‌کند. کونو عبدی و گری نیز می درخشند و نقش های فرعی دلسوز خود را با شوخ طبعی و لطافت القا می کنند.

«کاش اینجا بودی» به هت تریک جادویی دست می‌یابد که می‌تواند یک زن و شوهر را به یک ژست عمیقاً رمانتیک تبدیل کند. عنوان برگرفته از آن چیزی است که شارلوت که دلش برای همنوعش تنگ شده است، روی بقایای نقاشی دیواری آدم خط خطی می کند (نماد خاطره او که بر قلبش فشرده شده است). اگرچه ممکن است خاطره این فیلم به اندازه خاطره یک عشق از دست رفته باقی نماند، اما بیشتر از احساسی بودن کارت پستال عنوان خود را به دست می آورد.


لینک منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست قبلی

تاریخ انتشار نینتندو سوییچ ۲ مشخص شد

پست بعدی

بازیگرانی که در سال ۱۴۰۳ ازدواج کرده اند + تصاویر همسرانشان

Related Posts
Total
0
Share