در توضیح، “ارث” به نظر یکی از آن فیلمهایی است که درباره حیلههای ساخت خودش است: یک فیلم هیجانانگیز جاسوسی که کاملاً با آیفون فیلمبرداری شده است، با صحنههای زیادی که برای فوریت و خودانگیختگی بیشتر بدون مجوز در انظار عمومی به صحنه میروند. اما این آخرین ویژگی از نیل برگر («واگرا»، «بی حد و مرز»، «توهمگرا»)، که فیلمنامه را با اولن اشتاینهاور، رماننویس جاسوسی نوشته است، در نهایت با داشتن جوهرهای در مقیاس کوچکتر از آنچه شما انتظار دارید، از تازگی صرف فراتر میرود. با وجود همه پراکندگی چندملیتی و تصورات پرخطر، این فیلم در نهایت یک درام دو نفره درباره یک دختر است (فیبی داینور) فهمیدن پدر غایب او کیست (ریس ایفانس) واقعا هست. چیزی که او میآموزد تلخ است، اما در عین حال به اندازه کافی رضایتبخش است که این اکران را که جمعه در سینماهای IFC Films به نمایش در میآورد، چیزی بیش از یک فیلم اکشن کمهزینه با چهرههای آشنا احساس میکند.
مایا (داینور) به عنوان یک زن جوان عبوس در منهتن معرفی می شود که در حال دزدیدن یک بطری مشروب از یک بودگا قبل از اینکه یک شخص را در یک باشگاه برای رابطه جنسی بدون لذت ببرد. کمی طول میکشد تا متوجه شویم دلیل فانک او چیست – او بیشتر سال گذشته را صرف مراقبت از مادری در حال مرگ کرده است که به تازگی درگذشته است و او را غمگین و بیسکان رها کرده است. در مراسم تشییع جنازه، خواهر و برادر بزرگتر جس (کرستی برایان) زمزمه می کند: “باورم نمی شود که او آمده است”، به معنای پدر طلاق گرفته آنها سام (ایفانس). او سالها از زندگی آنها MIA بوده است، اما اکنون پشیمان و پشیمان به نظر میرسد و به دنبال جبران است. برای این منظور، او به مایا شغل سودآور فوری پیشنهاد میکند تا به او کمک کند «خریداران خارجی» را برای خرید املاک و مستغلات گرانقیمت جذب کند. او مشکوک است، اما از حواس پرتی ناامید است، بنابراین خود را در هواپیمای بعدی به قاهره با پدر می بیند.
چند سوالی که او با اکراه در مسیر پاسخ می دهد نشان می دهد که برخی از “کسب و کار” او ممکن است شامل پولشویی برای شخصیت های مشکوک باشد. چند نفر دیگر (بهعلاوه نگاه کردن به هویت جعلی در گذرنامهاش) او را مجبور میکنند که اعتراف کند که «قبلاً» کارهای جاسوسی انجام میداد. اما تا زمانی که در محل ورودشان شام نخورند، اوضاع واقعاً تشدید نمیشود. بابا یک لحظه میز را ترک می کند، دیگر برنمی گردد، سپس به دخترش زنگ می زند و به او می گوید که فوراً رستوران را ترک کند. همانطور که او انجام می دهد، گروهی از افسران قانون از راه می رسند که به آنها اطلاع داده شده است که سم داخل است. به نظر میرسد که او به شدت مورد توجه بازیکنان لیگ اصلی مانند اینترپل (که چهرهای که اگر بهطور زودگذر در اینجا دیده میشود، «بازیگر ۲۴» نکار زادگان است)، و همچنین تیپهای تیرهتر مورد توجه باشد.
مایا در حالی که برای مدت کوتاهی در دست معتمد خود خلیل (مجد عید) است، تماس دیگری دریافت میکند – حالا پدر اسیر است و توسط آدم ربایان ناشناس تهدید به مرگ میشود، مگر اینکه بتواند «چیزی را که آنها برایش پول دادهاند» پس بگیرد. چیزی در قلمرو اسرار دولتی به سرقت رفته، ما در نهایت یاد می گیریم. او با دادن لغزش به خلیل، سوار هواپیما به دهلی نو، سپس قطار به بمبئی، سپس هواپیمای دیگر به سئول می شود که توسط ماموران مختلف تعقیب می شود. در همین حال، این سوال که پدر در چه سمتی است، یا اینکه آیا او حقیقت را به او گفته است هر چیزی، نگران کننده تر می شود.
تولید چریکی که بدون مجوز فیلمبرداری میکند، به این میشود که مایا در حال دویدن در اطراف مکانهای خوب انتخابشده خارجی – که گاهی با پای پیاده، با تاکسی یا موتور سیکلت تعقیب میشوند – بدون اسلحه یا شیرین کاریهای فیزیکی که معمولاً چنین سکانسهای اکشنی را برجسته میکنند، میگردد. «وارث» از نظر زیباییشناسی عصبی و دوربین دستی پر جنب و جوش است، اما هرگز بهطور وحشتناکی هیجانانگیز یا پرتعلیق نیست. اشکالی ندارد، چون قهرمان داستان ما جیسون بورن نیست. او جوانی است در سرزمینی بیگانه، جایی که هیچ زبان یا مهارت های مرتبط دیگری ندارد و در پاسخ به بحران هایی که بیشتر از طریق تلفن همراه با آنها آشنا می شود، دست و پا می زند.
وقتی مشخص میشود که چقدر بدبینانه از او استفاده میشود، نکته واقعی روشن میشود – و این شبیه «توطئه بینالمللی گسترده» نیست. در عوض، این بهعنوان داستانی ظاهر میشود که در آن امیدهای سرسخت مبنی بر اینکه والدینی که خوب انجام نمیدهند ممکن است برای یک بار هم که شده کار درست را انجام دهند، در نهایت بدترین ترسها را تأیید میکنند. تمام دسیسه های قبلی واقعاً مجموعه ای برای گفت و گوهای اوج بین پدر و دختر است که آرام، ناخوشایند، اما کاملاً مملو از بازده احساسی سوزناک هستند. به یک معنا، این بازتاب اثر آخرین ویژگی داینور، عاشقانه اداری سمی «بازی جوانمردانه» است. زمینه روایت ممکن است بسیار متفاوت باشد، اما ساخت آتش بازی بین فردی پل سوز مشابه است.
نحوه تصور فیلم از مایا تا حدودی به دلیل اینکه او یک پیاده ساده لوح در یک تصویر بزرگتر است محدود می شود، اما داینور به راحتی حضور در صفحه نمایش را برای حفظ کل این کار نشان می دهد. ایفانس که عمدتاً در ابتدا و انتها دیده میشود، نقش خود را با کمبازی کردن آن به حداکثر میرساند – وقتی بازی سم به طور کامل بیان میشود، اصرار مداوم او بر صداقت مصنوعی بیمزه، تظاهر به غریزه والدین را بیش از پیش ترسناکتر میکند.
علاوه بر فیلمبرداری جکسون هانت و سرعت ویرایش فوری نیک کارو، بزرگترین مشارکت کنندگان سبک در اینجا موسیقی متمایل به الکترونیک توسط پل لئونارد-مورگان و ناظر موسیقی جو راج انتخاب متنوعی از آهنگ های از قبل موجود هستند.
لینک منبع