پله رادستروم در مورد “نقطه فشار” درباره جنایتی که سوئد را تکان داد

محدودیت‌های هنر، آزادی بیان در مورد نئونازی‌هایی که دیدگاه‌های ضد دموکراتیک را بیان می‌کنند چیست؟ آیا برنامه های توانبخشی می توانند جرایم را کاهش دهند؟

اینها برخی از سوالات مبرم و مرتبطی هستند که توسط مجموعه محدود “نقطه فشار” (“Smärtpunkten”) مطرح شده است، که پله رادستروم، نویسنده و خالق سوئدی برای آن در رقابت برای بزرگترین جایزه فیلمنامه نویس منطقه نوردیک – جایزه فیلمنامه سریال نوردیک است. مجموعه سه قسمتی SVT که دیوید دنچیک (وقتی برای مردن نیست، مرد شاه بلوط)، ماریا سید (همه گناهان)، مارتین نیک الکساندرسون، آینار-هوگو استرومبرگ و لینوس گوستافسون را برجسته می کند، توسط دو نفره هدایت می شود. برنده خرس کریستال برلین سانا لنکن. هنر و باب تولید می کند با اختراع مجدد رسیدگی به فروش

به خاطر تریلر نتفلیکس معروف شد “خرچنگ سیاه” رادستروم در سریال خود به رویدادهای واقعی برمی گردد که ۲۶ سال پیش سوئد را تکان داد، زمانی که نمایشنامه نویس افسانه ای آن، لارس نورن و تهیه کننده اش ایزا استنبرگ نمایشنامه جنجالی “۷:۳” را روی صحنه بردند که در آن شخصیت های اصلی سه محکوم طولانی مدت، از جمله دو نفر بودند. نئونازی ها

این نمایش فرصتی برای هیئت زندان بود تا به هنر به عنوان نوعی توانبخشی نگاه کند. اما یکی از محکومان با استفاده از تدابیر امنیتی ضعیف در طول تمرین نقشه یک سرقت از بانک را طراحی کرد که در نهایت به قتل دو افسر پلیس، معروف به تیراندازی بدنام ملکساندر در سال ۱۹۹۹ ختم شد.
این سریال پرتنش و تامل برانگیز که توسط لنکن با سبکی نیمه مستند فیلمبرداری شد، هنگامی که در آوریل گذشته برای اولین بار در SVT پخش شد، نقدهای مثبتی را در مطبوعات سوئد جمع آوری کرد. برنده بهترین سریال بین المللی در جشنواره سریلیزادوس بارسلونا شد.

ما قبل از گوتبورگ با رادستروم صحبت کردیم جایزه سری فیلمنامه نوردیک، در ۲۸ ژانویه تحویل داده می شود.

چگونه درگیر این سریال شدید و چه شناختی از بازی لارس نورن «۷:۳» و سرقت «ملکساندر» که ۲۶ سال پیش جامعه سوئد را تکان داد، داشتید؟

پله رادستروم: من کتاب “Smärtpunkten” الیزابت آسبرینک را خواندم که سریال بر اساس آن ساخته شده است.، حدود ۱۵ سال پیش، و از آن زمان، من داستان نورن، ‘۷:۳’ و مالکساندر را به عنوان یک پروژه رویایی برای نوشتن روزی داشتم. اما تا چند سال پیش بود که من به عنوان یک نویسنده احساس کردم آماده مقابله با این داستان پیچیده هستم. سپس با دو همکار که تحسینشان می کنم، ویلهلم بهرمن («پیش از مرگ») و نیکلاس راکستروم («قاتل بعید») تماس گرفتم، به این امید که شاید بتوانیم یک تلاش مشترک برای نوشتن این ایده انجام دهیم. پاسخی که من دریافت کردم کاملاً غیرمنتظره بود: آنها قبلاً یک خط داستانی درباره وقایع مربوط به ۷:۳ نوشته بودند، اما به دلیل درگیری های برنامه ریزی، مجبور شدند پروژه را به شخص دیگری واگذار کنند. بنابراین، پس از صحبت با تهیه کنندگان در Art & Bob، آنها از من پرسیدند که آیا من علاقه مند هستم که به عنوان نویسنده اصلی وارد کار شوم. که البته من بودم!

چقدر تحقیق کردید تا مطالب خود را غنی کنید و شخصیت ها و طرح های خود را بشناسید؟

کتاب الیزابت پایه و اساس تحقیقات این مجموعه را تشکیل می دهد. کتاب او با تحقیقات کامل و مصاحبه‌های عمیق با همه افراد کلیدی درگیر بسیار تأثیرگذار است. علاوه بر کتاب، من تصاویر متحرک از نمایشنامه و تمرین‌هایی را که می‌توانم پیدا کرده‌ام تماشا کرده‌ام (مثلاً مستند عالی میکال لژچینفسکی به نام «تمرین‌ها»)، کتاب‌هایی را خوانده‌ام که به شیوه‌های مختلف به «۷:۳» و «ملکساندر» می‌پردازد. ، تحقیقات پلیسی و احکام قضایی را طی کردند. اگر می‌خواهید تا آنجا که ممکن است به رویدادهای واقعی وفادار بمانید، همانطور که ما با «نقطه فشار» سعی کردیم، فیلمنامه به یک پازل عظیم تبدیل می‌شود که از تکه‌های کوچک بی‌شماری واقعیت تشکیل شده است تا در کنار هم قرار گیرند.

پله رادستروم
اعتبار: Agnieszka Czaplewska-

بزرگ‌ترین چالش‌ها در روند نگارش و دغدغه‌های اصلی شما چه بود؟ فشرده کردن موضوع متراکم (نمایشنامه از اداره زندان، لارس نورن / تهیه کننده او و دیدگاه سه زندانی، سرقت) در یک سریال سه قسمتی؟ آیا نمایش را برای بینندگان جذاب می کنید که با رویدادها آشنا نیستند؟

فکر می‌کنم برخی از مردم ممکن است باور کنند که فیلمنامه‌نویسی بر اساس رویدادهای واقعی آسان‌تر از داستان‌نویسی است. و البته از برخی جهات اینطور است: شما دائماً یک منبع غنی برای الهام گرفتن دارید. اما چالش های مهمی نیز ایجاد می کند. اگر نمی‌خواهید در مورد آنچه اتفاق افتاده درگیر حدس و گمان‌های بی‌اساس شوید، به‌عنوان یک نویسنده، با نقشه‌ای پر از نقاط خالی باقی می‌مانید. در داستانی مانند داستان «۷:۳» و «Malexander» چیزهای زیادی وجود دارد که نمی‌توانید به آن‌ها دسترسی داشته باشید یا پاسخی برای آن‌ها دریافت کنید. علاوه بر این، واقعیت فوق‌العاده غیرمنطقی و چند وجهی است و مردم بسیار ناسازگار و پر از تناقض هستند. از سوی دیگر دراماتورژی فیلم برای نوعی خلوص و وضوح تلاش می کند. شخصیت ها باید یک چیز داشته باشند که آنها را به حرکت در می آورد، یک هدف اصلی. این نوع تضادها بین یک واقعیت پیچیده از یک طرف و قراردادهای داستان سرایی از سوی دیگر، می تواند چالش های بزرگی را هنگام نوشتن فیلمنامه ای بر اساس رویدادهای واقعی ایجاد کند. من فکر می کنم بسیاری از فیلمنامه نویسان با اجازه دادن به دراماتورژی به جای واقعیت به بیراهه می روند. در مورد “نقطه فشار”، ما تا حد ممکن سعی کرده ایم برعکس عمل کنیم.

صحنه های تمرین بسیار واقع گرایانه هستند، اغلب با دیالوگ های قانع کننده که در آن لارس نورن دیدگاه های طرفدار نازی دو زندانی را به چالش می کشد. سهم متن مکتوب و بداهه نویسی چقدر بود و چقدر روی آن صحنه ها با سنا لنکن کار شد؟

سنا در ایجاد اصالت فیلم کمربند مشکی دارد. او همراه با فیلمبردار چیره دستش، یوناس آلاریک و بازیگران خارق‌العاده‌اش، صحنه‌ها را مستند می‌سازد، چه فیلم‌نامه را کلمه به کلمه دنبال کنند و چه اگر گاهی از فیلمنامه فاصله می‌گیرند و بداهه می‌گویند. در مورد صحنه‌هایی با محتوای بحث‌برانگیزتر، مانند آن صحنه‌هایی که نورن زندانیان را در مورد دیدگاه‌های نئونازی‌شان به چالش می‌کشد، باید بسیار دقیق می‌بودیم تا از خطرات ناشی از هتک حرمت دوری کنیم. بنابراین، ما توافق کردیم که آن صحنه ها باید به طور کلمه به کلمه از فیلمنامه پیروی کنند و اساساً جایی برای بداهه سازی وجود نداشته باشد.

آیا احساس می‌کنید که تهیه‌کننده واقعی زندگی، ایسا استنبرگ، که همراهی سه محکوم/بازیگر را برعهده داشت و ریسک‌های زیادی را انجام می‌داد، یکی از انسان‌دوستانه‌ترین و تاثیرگذارترین شخصیت‌هایی است که در محراب تلاش هنری لارس نورن «قربانی» شده است؟

چیزی که در مورد داستان «۷:۳» برای من جذاب است این است که من را با چنین دوگانگی پر می کند. من چندین چیز را در مورد همه شخصیت ها به طور همزمان احساس می کنم. در مورد نمایندگان خدمات اصلاح و تربیت، من آنها را به خاطر اعتقاد گرم و انسان دوستانه آنها به توانایی همه افراد برای تغییر تحسین می کنم، دیدگاهی که در مورد جنایتکاران که در زمان ما واقعاً دلم برای آن تنگ شده است. البته در عین حال، فکر می‌کنم وقتی قرار بود «۷:۳» بیرون از دیوار زندان اجرا شود، یک سری تصمیمات ساده‌لوحانه و غیرمسئولانه گرفتند. در رابطه لارس نورن و ایسا استنبرگ نیز همین نوع دوسوگرایی وجود دارد. من به شدت با امید عیسی همدردی می کنم که زندانیان از طریق کار تئاتر بازسازی و تغییر کنند. اما شاید در همان زمان، موضع لارس – موقعیتی که عیسی فقط در اواخر می‌فهمد که دارد – معقول‌ترین موضع باشد، که البته این است که شما نمی‌توانید یک فرد را تغییر دهید، یا یک جنایتکار را اصلاح کنید. فقط با شرکت در یک نمایش. و پس از آن چه چیزی به عنوان هدف اصلی پروژه باقی می ماند؟ شاید همانطور که به نظر می رسد نورن استدلال کرده است: نمایشنامه ای که بینشی منحصر به فرد از جهانی ارائه می دهد که اکثر مردم به آن دسترسی ندارند. نمایشی که می توانست برای جامعه در کل معنادار باشد.

لارس نورن تئاتر را به عنوان فضایی برای تأثیرگذاری بر جامعه و مسائل اجتماعی که همه ما را تحت تأثیر قرار می دهد تصور می کرد. دیوید دنچیک در مصاحبه ای با روزنامه سوئدی “DN” گفت که برخلاف نورن، نمایشنامه ای را با دو نئونازی که داستان خود را روایت می کنند، اجرا نمی کرد. آیا شما آن را انجام می دادید؟

من در واقع معتقدم که با روی صحنه بردن نازی ها، لارس نورن اساساً بازی خودش را تضعیف می کند. او نمایشنامه‌ای را که حرف مهمی برای گفتن دارد به این سوال که آیا درست است یا نه اجازه دادن به نازی‌ها روی صحنه و بیان دیدگاه‌های نازی‌ها کاهش می‌دهد. این مانع هر چیز دیگری می شود که نمایشنامه شامل آن می شود.

این نمایش برای بینندگان سوئدی – و جهانی – بسیار مرتبط است، زیرا سوالاتی مانند محدودیت های هنر، آزادی بیان در مورد صداهای ضد دمکراتیک چیست؟ آیا برنامه های توانبخشی می توانند جرم و جنایت را کاهش دهند…

من فکر می‌کنم که داستان هر دو زمان حال ما را منعکس می‌کند، اگرچه در واقع ۲۵ سال پیش اتفاق می‌افتد، اما ساختاری بی‌زمان، تقریباً باستانی و تراژیک در هسته‌اش دارد. این داستانی است در مورد اینکه چگونه افرادی با بهترین نیت در نهایت فاجعه ایجاد کردند. ضرب‌المثلی وجود دارد که من در حین نوشتن این سریال، به نوعی یک متن برای این سریال ساختم که این بود: «جاده جهنم با نیت خوب هموار شده است». اساساً این سریال در مورد این است.

آیا فکر می‌کنید این نمونه خوبی از درام تلویزیونی خدمات عمومی است و چه چیزی آن را منحصر به فرد می‌کند؟

بله، من قطعا اینطور فکر می کنم. من فکر نمی‌کنم این سریال برای پلتفرم سوئدی دیگری غیر از کانال سرویس عمومی SVT ساخته شده باشد. اگر کشور کوچکی مانند سوئد بخواهد صنعت فیلم و تلویزیون داخلی را حفظ کند، بودجه عمومی برای فرهنگ و خدمات عمومی تلویزیون کاملاً ضروری است. از نظر چنین بودجه ای، سوئد سال ها کشوری پیشگام بود. اما متأسفانه این روند اکنون به سمتی اشتباه می رود و بودجه عمومی کمتری برای فرهنگ وجود دارد. اتحاد حاکم بین راست افراطی، که جنگ فرهنگی به راه می اندازد، و نئولیبرال ها، که معتقدند تنها فرهنگ مشروع فرهنگی است که در بازار باقی می ماند، تهدید می کند که تنوع زندگی فرهنگی سوئد را از بین می برد. متأسفانه، سوسیال دموکرات‌ها نیز – که سیاست فرهنگی با بودجه عمومی را در سوئد ایجاد کردند – برای چندین سال هیچ علاقه واقعی به مسائل فرهنگی نشان نداده‌اند.

بعدش چیه؟

در حال کار بر روی چندین پروژه جدید، هم برای تلویزیون و هم برای فیلم هستم. یکی از آنها، یک تریلر جاسوسی که من با کارگردان Lone Scherfig و تهیه کننده “Pressure Point” Rebecka Hamberger در حال ساخت آن هستم، بخشی از جلسات نمایش در بخش Discovery در اینجا در جشنواره خواهد بود. من همچنین یک فیلم بلند دارم که نوشتم اولین بار در مسابقات نوردیک جشنواره “روح کولار” و آن را دوست دخترم، ماریا اریکسون-هشت، کارگردانی کرده است.


لینک منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست قبلی

چگونه کارگردان «دی جی احمد» رهبران عالی خود را در مقدونیه روستایی پیدا کرد

پست بعدی

رابرت اگرز پس از موفقیت «نوسفراتو» دنباله «لابیرنت» را کارگردانی خواهد کرد

Related Posts
Total
0
Share