بر اساس تجربیات زندگی واقعی ناتانیل دین، نویسنده و تهیه کننده همکار، که در پایان ظاهر می شود تا رضایت خود را در مورد نمایشنامه نویسی جلب کند و مخاطب را دعوت کند تا درس های آن را به دل بگیرد.شجاع تاریکی” یک ایندی الهامبخش کمکلید است که با حساسیت و بدون سختکردن یا سادهسازی پیچیدگیها، همدلی و همدردی را برمیانگیزد.
فیلم کوتاهی از غافلگیری، اما سرشار از بینش صمیمانه، ممکن است دارای چند عنصر خفیف خفیف باشد تا به عنوان سرگرمی خانوادگی مناسب برای همه سنین واجد شرایط باشد. با این حال، احتمالاً با والدینی که به دنبال سرگرمی هایی هستند که می توانند با کودکان در اوایل نوجوانی و بزرگتر به اشتراک بگذارند، کنار بیاید. شاید مهمتر از آن، این است که بچهها به احتمال زیاد از آورده شدنشان برای دیدن چیزی که کمی مهمتر از چیزهای ضدعفونی شده بچهها هستند، قدردانی میکنند.
سال ۱۹۸۶ است، محل در شهرستان لنکستر، پن.، و خط داستانی بر رابطه بین ناتان (نیکولاس همیلتون)، یک دانش آموز مشکل دار دبیرستانی که به سرعت به جایی نمی رسد، و استن تمرکز دارد.جرد هریس) یک معلم نمایش مهربان که مصمم است دانش آموز در معرض خطر خود را در جهت دیگری راهنمایی کند.
پس از یتیم شدن در سنین پایین، ناتان چند سالی را با پدربزرگ و مادربزرگ بی احساس و سختگیر خود گذراند، که هیچ یک از آنها به اندازه کافی نمی دانستند یا به اندازه کافی برای حمایت عاطفی مورد نیاز او اهمیت قائل نبودند، قبل از اینکه از یک سری خانه های پرورشی رد شوند. حالا او یک بیخانمان است که در ماشینش میخوابد، بهطور نامنظم در کلاسهای درس شرکت میکند و با جمعیت نامناسبی معاشرت میکند. چقدر اشتباه؟ دوستانش او را متقاعد می کنند تا در دزدی از فروشگاه لوازم خانگی به آنها بپیوندد، سپس به او اجازه دهند که تمام تقصیرها را به دوش بکشد، زمانی که او تنها کسی است که به خاطر این جنایت دستگیر شده است.
دوست دختر ناتان او را رها می کند – به اصرار پدر محافظش – و بسیاری از اعضای هیئت علمی دبیرستان گاردن اسپات او را به عنوان یک مشکل ساز در آستانه واگذاری به یک هدف گمشده می دانند. در واقع، تقریباً تنها کسی که در گوشه اوست، استن (جرد هریس) است، یک معلم درام پرخاشگر که مسئولیت توانبخشی خود را بر عهده میگیرد – حتی اگر نیتان در ابتدا در مقابل هر کسی که سعی در بیرون کشیدن او داشته باشد مقاومت میکند (و تا حد زیادی به او اعتماد نمیکند). از مارپیچ رو به پایین او
ناتان، همراه با بسیاری از همکلاسی هایش و برخی از اعضای هیئت علمی استن، به طور قابل درک به انگیزه های استن مشکوک است. (“همه یک زاویه دارند”، دانش آموز کتک خورده از لحاظ عاطفی عکس می زند، که بسیار شبیه کسی است که از بدبینی به عنوان یک سلاح دفاعی استفاده می کند.) این فیلم هرگز شخصیتی را معرفی نمی کند که استن را به آرایشگر بودن متهم کند، اما واضح است که برخی از تماشاگران این احتمال را در نظر می گیرند. حداقل زودگذر و شاید حتی از سوی تماشاگران، بهخصوص که «شجاع تاریکی» بارها بر علاقه استن به کمدیهای موزیکال تأکید میکند – به پوستر «بچهها در برادوی» روی دیوار خانهاش توجه کنید – و جاهطلبیهای محقق نشده او برای تبدیل شدن به یک بازیگر حرفهای.
تنها به تدریج کارگردان هریس و فیلمنامه نویسانش نشان می دهند که اگر استن انگیزه پنهانی داشته باشد، این آرزوی او برای بهبود تنهایی است که از زمان مرگ مادرش یک سال یا قبل از آن احساس کرده است. خوب، این و نیاز او به کمک در ساخت مجموعه ای برای تولید مرحله آتی مدرسه “گل هایی برای الجرنون”.
مدت زیادی طول می کشد تا ناتان و استن شروع به ایجاد یک پیوند اعتماد متقابل کنند، و هنوز مدت زیادی طول می کشد تا ناتان احساس راحتی کند که با جزئیات درباره اینکه چگونه با دیدن مرگ والدینش آسیب دیده است صحبت کند. اما این عمد بسیار به نفع فیلم است، زیرا به هریس و همیلتون فرصت کافی برای روشن کردن تمام جنبههای مختلف شخصیتهایشان میدهد و یک شیمی گیرا ایجاد میکند که گاهی طنز، گاهی تندخو و همیشه باورپذیر است. این دو بازیگر واقعاً بهترینها را در یکدیگر به نمایش میگذارند، و این کار را برای ما آسانتر میکند که علاقه ریشهای به هر دو شخصیت پیدا کنیم.
لینک منبع