خیلی طول نکشید راسل تووی برای ارتباط با تام بلیت، ستاره «بازیهای گرسنگی: تصنیف پرنده آوازخوان».. بازیگران اولین بار قبل از فیلمبرداری درام مستقل همجنسگرایانه «لباس شخصی» کارمن امی، نویسنده و کارگردان، در زوم ملاقات کردند.
تووی در این هفته میگوید: «فوراً به این فکر میکردم که «این پسر یک معامله واقعی است»فقط برای تنوع” پادکست. او یک بریتانیایی است و من یک بریتانیایی هستم و ما هر دو آنجا هستیم و کار خود را انجام می دهیم. من برای کار با او بسیار شیفته و هیجان زده بودم و او یک بازیگر واقعی است و اشتیاق مطلق به فیلم مستقل دارد. او تماماً دنبال صداقت و اصالت در گفتن داستان است، و من برای این کار هستم. رابطه بین این دو و ارتباط آنها و ترکیب شیمیایی آنها برای کار این داستان اساسی است.”
آن دو نفر در «لباس شخصی» عبارتند از: لوکاس (بلایث)، یک پلیس مخفی در دهه ۱۹۹۰ در سیراکیوز، نیویورک که مأموریت مییابد در یک عملیات گزش به دنبال مردان همجنسگرا در حال گشت و گذار در حمام یک مرکز خرید، و اندرو (تووی)، هدفی که لوکاس در آن سقوط میکند. عشق با.
تووی درباره بلیت می گوید: «او پر از غبار ستاره است. او در این نقش بسیار متعهد و فوق العاده است و چنین بازیکن تیمی است. من به آنجا رسیدم و همه اعضای خدمه عاشق تام بودند. و من می گفتم، “باشه، صبر کن.” بنابراین من جذابیت را افزایش دادم و به این فکر کردم که “تو نیز مرا دوست خواهی داشت.” (می خندد) ما هر دو به نوعی بیرون رفتیم که جذاب ترین خودمان بودیم.»
من با تووی قبل از اکران «لباس شخصی» در ۲۶ ژانویه در جشنواره فیلم ساندنس. این پرسش و پاسخ برای طولانی بودن و وضوح ویرایش شده است. می توانید به گفتگوی کامل در این صفحه گوش دهید پادکست “فقط برای تنوع”..
از فیلمنامه ای که برایتان می آید بگویید. چگونه برای شما به وجود آمد؟
کارمن گفت که وقتی داشت این فیلمنامه را می نوشت، تماشا کرده بود “به دنبال،” اما او برای دیدن “فرشتگان در آمریکا” در برادوی رفته بود و سپس برگشت و تئاتر ملی را به صورت زنده تماشا کرد و من را در حال بازی جو پیت خود دید. و او گفت که پس از آن لحظه، هنگامی که او در حال نوشتن اندرو بود، چهره من را در چشمان خود داشت.
چرا این یک داستان مهم برای گفتن است؟
فکر می کنم آن دوره از تاریخ است. من فکر می کنم آنچه در مورد این فیلم واقعاً مهم و زیبا و منحصر به فرد است این است که مسئولیتی را که اندرو در قبال لوکاس احساس می کند، آنجا که در مورد سانفرانسیسکو صحبت می کند و در مورد محافظت صحبت می کند، می بینید. او درک می کند که این یک ارتباط بین نسلی است، رابطه جنسی، که او در قبال لوکاس مسئولیت دارد. و من فکر می کنم که این یک پویایی واقعا زیبا برای آنها است. این داستان به بلوغ رسیدن لوکاس است، او با کسی برخورد کرده که بله، عوارض اندرو وجود دارد، اما او با کسی برخورد کرده است که از ارواح سخاوتمندانه برخوردار است، از ارواح عجیب و غریب، تقریباً مانند یک بزرگتر که او را به او منتقل می کند، حتی اگر این کار فوق العاده پیچیده است و او فردی بسیار کنترل شده است این یک داستان واقعا منحصر به فرد برای گفتن به نظر می رسید. فکر می کنم اکنون به نسل ۴۳ و سپس نسل جوان تر برسم و با آنها در مورد اهمیت به خاطر سپردن و اهمیت گفتن داستان ها و آسیب های موروثی به آنها صحبت کنم و به عنوان یک جامعه، برای چه چیزی دفاع می کنیم، چه چیزی را می توانیم از دست بدهیم.
چه چیزی را در مورد اندرو دوست دارید؟
آرامشش را دوست دارم. من می خواستم در سناریوهایی که او برای خودش ساخته است، این اعتماد به نفس واقعی را در اندرو پیدا کنم. او بسیار مهار شده است. او قوانین زیادی به خودش داده است و به آنها پایبند است و این یکی قوانین او را زیر پا می گذارد. این یکی واقعاً آنها را به چالش میکشد، به همین دلیل است که برای هر دوی آنها، یک تحول عاطفی عظیم است. مثل بازی در نقش جو پیت در «فرشتگان در آمریکا» است. او یک روح بسیار مضطرب بود که بسیار ویرایش شده بود، از آنچه بیرون میفرستاد بسیار کنترل میشد، از درون بسیار وحشتناک بود. و فکر میکنم با اندرو، احساس میکنم عناصر مشخصی از جو پیت در اندرو در این واقعیت وجود دارد که او به شدت بسته است. من به سمت این روحهای پریشان جذب میشوم، اما میخواهم شما به عنوان یک مخاطب یا مردم احساسشان را داشته باشند و فکر نکنند که آنها آدم بدی هستند یا آنها را چیزی منفی نبینند، بلکه فقط محصول جامعه هستند.
چرا به روح های پریشان کشیده می شوید؟
چون من بازیگرم آیا این چیزی نیست که ما می خواهیم؟ آیا این چیزی نیست که ما می خواهیم داشته باشیم، تفاوت های ظریف و چالش های احساسی در شخصیت هایی که بازی می کنیم؟ من اضطراب های خودم را دارم، چیزهای خودم را دارم که با آنها کار می کنم. و وقتی بتوانید از طریق کاراکتر دیگری روی چیزهای خود کار کنید، این یک امتیاز است. تنها کاری که ما به عنوان بازیگر می توانیم انجام دهیم این است که تجربیات زندگی خودمان را انتخاب کنیم و سپس آن را به آنچه شخصیت از سر خواهد برد، منتقل کنیم. وقتی بزرگتر میشوم، هر چه نقش چالشبرانگیزتر میشود، احساس رضایت بیشتری میکنم که شب به خانه میروم، زیرا احساس میکنم میتوانم چیزهایی را در خودم تمرین کنم یا با بازی این شخصیتها چیزهایی را در خودم درک کنم. هر چه بیشتر بازی می کنم، سنم بالاتر می رود، می خواهم در پرده سینما آسیب پذیرتر شوم، زیرا احساس می کنم این بزرگترین عمل سخاوتمندی است که شما به عنوان یک بازیگر می توانید انجام دهید این است که آسیب پذیر باشید. من دارم یاد می گیرم که این کار را بیشتر و بیشتر انجام دهم.
باید از شما در مورد بازی در اسپین آف “Doctor Who” بپرسم، “جنگ بین خشکی و دریا.” چقدر سرگرم کننده بود؟
این یکی از شادترین کارهایی بوده است که تا به حال انجام داده ام. هر روز فقط درخشان بود. من عاشق شخصیتی هستم که بازی می کنم. من عاشق بازیگران و گروه هستم. من فکر می کنم مسئولیتی که ما به عنوان بازیگر داریم، بله در قبال نقش، بله برای فیلمنامه، بله در مقابل آن، اما وقتی سر صحنه می رویم مسئولیت داریم که مهربان باشیم و صادق باشیم و آسیب پذیر باشیم. و فکر میکنم وقتی بزرگتر میشوم و هر پروژهای که انجام میدهم، مطمئن میشوم که وقتی وارد مجموعه میشوم، مهربان باشم و این تنها کاری است که میتوانم انجام دهم. من در این برنامه شماره یک بودم و از روز اول اینطور گفتم: “مهربان بودن برای من سخت نیست.” من میدانم که یک شماره یک واقعاً خوب بودن و یک بازیکن تیمی واقعاً خوب و مهربان بودن در صحنه فیلمبرداری چه چیزهایی را میشناسم. همه ما با افرادی کار کردهایم که با مهربانی یا انرژی خوبشان سخاوتمند نیستند، و این یک تجربه واقعا ناراحتکننده، رضایتبخش و گاهی ناراحتکننده است. آسیب پذیر بودن را برای شما سخت تر می کند زیرا شما را مضطرب می کند. اما این پروژه فقط زیبا بود. راسل تی دیویس بهترین فرد است زیرا پیامک میفرستد، هر روز روزنامهها را تماشا میکند، و به همه، همه رئیس آپارتمانها، به همه بازیگران پیامک میفرستد. این عالی بود. وای، من آن را دوست دارم، روشی که شما این خط را انجام دادید. و او میگوید که هرگز متنی مشابه شخص دیگری را تکرار نمیکند، در صورتی که مردم کنار هم نشستهاند و ناگهان میبینند که او فقط همان متن را کپی و پیست میکند. اما این برای بازیگران و خدمه گالوانیزه است. اون سرت مرد؟ هونچو سر در بالای همه چیز و تماشا و تعارف است.
طرفداران سرسخت «دکتر هو» در مورد این نمایش چه چیزی باید بدانند؟
خدایا، طرفداران سرسخت «دکتر هو» چه چیزی باید بدانند؟ خب، داستان این موجودات در اپیزودهای «دکتر هو» ظاهر شده است، ممکن است دهه ۶۰ و شاید دوباره باشد، اما این یک تازهسازی از آن بوده است. شما اعضای UNIT را در آنجا دارید. جما ردگریو بسیار درخشان است. او در این کار همان شخصیت (کیت لثبریج-استوارت) است، اما بسیار برجسته است. Gugu Mbatha-Raw در پروتز و فوق العاده است. من نمی دانم او چگونه این کار را انجام می دهد. فکر میکنم برای دنیای «دکتر هو» همه چیز دارد، اما کاملاً تازه است. چیزی که دیلن هولمز ویلیامز، کارگردان «Who’s» شبیه یک فیلم مستقل است. من میخواستم از این طریق احساس سختی، مستقل و پویا داشته باشد. و آنها مانند “کاملا” بودند.
آیا شما هم در پروتز هستید؟
خیر
می خواستی باشی؟
نه، نه، نه، نه، نه، نه. من سالها جورج گرگینه را بازی کردم و هر قسمت، هر دو هفته یکبار، ساعت سه صبح از خواب بیدار میشدم و با لاتکس میدویدم و دور جنگل میدویدم، که به نظر فتیش میآید، اما اینطور نیست. این نبود. بعد از مدتی، مثل این بود که “لعنت کن، بیا.” بنابراین من عجله ای برای بازگشت به پروتز ندارم.
باهاشون خوش نمیگذره؟ شما از دویدن در جنگل لذت نمی برید.
نه، چون همیشه وسط زمستان است. من همیشه بولوک کاملاً برهنه هستم و بعد می دویدم و کسی هست که سگش را راه می اندازد و من با فریاد از کنارم می دوم.
به نظر یک طلسم است، راسل.
طلسم من نیست من خیلی وانیلی هستم مطمئناً این چیزی در رادار من نیست، و من آن را تجربه کردم و هرگز نمی خواهم دوباره آن را تکرار کنم. پس قطعاً یک فتیش نیست.
آیا ژانری وجود دارد که برای انجام آن میمیرید و هنوز آن را انجام ندادهاید؟
این سوال خوبی است. منظورم این است که من عاشق انجام «دوریت کوچولو» سالها پیش هستم. من عاشق یک درام با لباس دیکنزی هستم.
این طلسم شماست.
این اولین لباس من است که لباس طلسم دیکنزی لندن، کازپلی شما، کازپلی دیکنزیان. بله، این طلسم من است. من می خواهم این کار را به عنوان یک ژانر انجام دهم. خیلی جالب است که یک فیلم مستقل ساخته شود که درام لباس دیکنزی باشد. میدونی منظورم چیه؟ این بسیار جذاب خواهد بود. این بودجه زیادی نیست این واقعاً به نوعی شبیه این است که شما این نقش ها را تقریباً مانند مایک لی، قلمرو «ورا دریک» بازی می کنید. چنین چیزی واقعاً هیجانانگیز است، اما من میخواهم بیشتر فیلم مستقل بسازم. اینجاست که این داستانهای واقعاً منحصر به فرد، درخشان، قدرتمند و مهم روایت میشوند و هنر ساخته میشود و زیباترین داستانسراییها کشف میشود.
میخوای کارگردانی کنی؟
فعلا مطمئن نیستم من خیلی کارای دیگه انجام میدم همه اینگونه خواهند گفت: “فقط در مسیر خود بمان، راسل.” بیایید در نقطه ای بگوییم بله. من نمی خواهم آن را تعطیل کنم.
لینک منبع