مصاحبه کارگردان «افسانه اوچی» آیزایا ساکسون

داستان اطراف آیزایا ساکسوناولین ویژگی، “افسانه اوچیبا آتش‌سوزی‌های لس‌آنجلس در این ماه، مانند بسیاری از داستان‌های هالیوود، چرخش شدیدی به خود گرفت. ساکسون خانه اش را از دست داد در شعله آتش و اکران فیلم به عقب رانده شد. با این حال، ساکسون پس از سالها صرف توسعه و کار روی فیلم فانتزی، ثابت قدم پشت فیلمش ایستاده و در آن حضور خواهد داشت. ساندنس اولین نمایش جهانی

“افسانه اوچی” یک بازگشت به عقب است. زیبایی‌شناسی، عناصر فانتزی و ترکیبی از جلوه‌های عملی و دیجیتالی فوراً برای مخاطبان سنی خاص جذاب خواهد بود، اما به اندازه کافی مدرن و به خوبی اجرا شده است که می‌تواند مخاطبان جوان‌تری را جذب کند که از قیمت‌های سنگین vfx در دهه‌های اخیر جدا شده‌اند.

این فیلم داستان یوری، مزرعه ای خجالتی در دهکده ای دورافتاده در جزیره کارپاتیا را روایت می کند. یوری به عنوان تنها فرزند پدری که مشتاق پسری بود به دنیا آمد و از گونه‌های پستانداران مرموز موسوم به اوچی که توسط مردم محلی شیطان صفت می‌شوند، ترسید. اما زمانی که یوری متوجه یک نوزاد زخمی می شود که پس از یک شکار ناموفق اوچی جا مانده است، او از خانه اش فرار می کند تا به حیوان جوان کمک کند تا او را پیدا کند. «اخبار جهان» هلنا زنگل نقش یوری را بازی می‌کند و فین ولفهارد، امیلی واتسون و ویلم دافو هر کدام نقش‌های کلیدی را در بازیگران اصلی فیلم بازی می‌کنند.

«افسانه اوچی» از ترکیبی از عروسک‌سازی، انیمیشن‌سازی، نقاشی‌های مات و انیمیشن CG برای ارائه یک دنیای فانتزی نفس‌گیر استفاده می‌کند که بسیار شبیه دنیای ما است که تشخیص اینکه چه چیزی واقعی است و چه چیزی اختراع شده است، دشوار است. به گفته ساکسون که با او صحبت کرد، این به دلیل طراحی است تنوع در مورد فیلم قبل از اولین نمایش ساندنس.

آیزایا ساکسون
اعتبار عکس: Alexandru Ionita

تنوع: رنگ‌ها، شخصیت‌ها و حتی فونت استفاده شده همگی نوستالژی فیلم‌های فانتزی دهه‌های ۱۹۸۰ و ۹۰ را برمی‌انگیزد. آیا می توانید در مورد برخی از تأثیرات خاصی که در هنگام توسعه زیبایی شناسی فیلم در ذهن داشته اید صحبت کنید؟

ساکسون: فیلم ما در مورد رابطه بین یک بچه و گونه دیگر است و اینکه چگونه می تواند یک رویداد دگرگون کننده در زندگی باشد. فیلم‌هایی که الهام‌بخش رویکرد ما به این موضوع شدند، «کس» و «نریان سیاه» – برای احساس یک ارتباط عاطفی واقع‌گرایانه – و البته، «ET» و «توتورو» برای حس رویایی‌تر یک موجود. به عنوان آینه دنیای درونی ناخودآگاه کودک. برای کارهای صحنه و نقاشی‌های مات، ما به «بید»، «کوایدان»، «اوگتسو» و «نرگس سیاه» توجه زیادی کردیم، که همگی هنر تئاتر را به شیوه‌ای بسیار زیبا در بر می‌گیرند. برای نوعی لحن دیوانه وار با زاویه باز که راه خود را در فیلم می بافد، «جادوگران» رولد دال (نسخه نیکلاس روگ) نقطه لمس بزرگی بود. “پرنسس مونونوکه” چراغ راهنمای اصلی برای احترام آن به ارزش ذاتی طبیعت بدون توجه به عدسی انسان محور بود.

این حیاتی است که مخاطب با اوچی در این فیلم همدلی کند. روند طراحی شخصیت برای موجودات چگونه بود؟ چه کسی درگیر بود، چقدر طول کشید و سخت ترین چالش هایی که با آن روبرو بودید چه بود؟

در کوه‌های دورافتاده چین یک پستاندار در حال انقراض وجود دارد که میمون طلایی دماغه‌دار نامیده می‌شود. این میمون‌ها در کنار تارسیرها و لمورهای مختلف، الهام‌بخش اصلی طراحی‌های اولیه من بودند. من می‌خواستم ochi قابل قبول باشد، مثل اینکه شاید شما هنوز مستند طبیعت بی‌بی‌سی را در مورد آن‌ها ندیده باشید، بنابراین احساس می‌کردم که باید بیشتر به ویژگی‌های گونه‌های موجود پایبند باشم و بیش از حد با طراحی وحشی نباشم. من با استودیو جان نولان در لندن کار کردم تا نقاشی هایم را زنده کنم: دیوید داربی موجودات را مجسمه سازی کرد، آدریان پریش و کارل گالیوان انیمیشن های داخلی را طراحی کردند و جان نولان بر کل فرآیند نظارت داشت. با وجود اینکه آنها یک استودیوی کوچک کوچک هستند، این بچه ها به تازگی ساختن موجودات عملی دنیای ژوراسیک را به پایان رسانده بودند و بسیار با استعداد هستند. ما در سال ۲۰۱۹ شروع به توسعه نمونه‌های اولیه از این موجودات کردیم و توانستیم تست‌های دوربین و آزمایش‌های عملکردی را با عروسک‌بازانمان انجام دهیم. حتی با اولین نمونه اولیه، علی‌رغم اینکه هیچ حرکت یا خز در صورت نداشت و پنج عروسک‌باز در بالای آن ظاهر می‌شدند، بلافاصله احساس کرد که کاملاً زنده است. نمایش عروسکی بسیار باستانی و عمیق است. ما از زمان غارنشینان روی دیوارها سایه بازی می‌کردیم، بنابراین مغز ما با پذیرش به آن پاسخ می‌دهد. برای اوچی های بالغ، آنها توسط افراد کوچکی انجام می شود که کت و شلوارهایی با سرهای انیماترونیک سنگین پوشیده اند که از طریق کنترل از راه دور خارج از دوربین کار می کنند. تمام اجرای نمایش عروسکی و کت و شلوار توسط طراح رقص نخست ما، پیتر الیوت، هدایت می شود، که از دهه ۱۹۷۰ تقریباً بخشی از هر فیلم میمونی بوده است، چه با لباس (“جستجو برای آتش”، “گوریل ها در مه، “کنگو”) یا اکنون که او بزرگتر شده است، رقص را برای ایجاد حرکت احساسی اصیل نخستی ها هدایت می کند.

چه مقدار از جلوه های فیلم کاربردی است و چه مقدار/چه چیزی با استفاده از CG انجام شده است؟ و من تاکید می کنم که این یک سوال قضاوت ارزشی نیست. من بسیار مخالف این ایده بسیار محبوب معاصر هستم که جلوه های دیجیتال بد هستند.

همه ی اوچی ها به جز چند عکس بدلکاری CG، عملکردی کاملاً کاربردی در داخل دوربین دارند. ما هرگز اجراهای انیماترونیک اوچی را با CG تقویت نکردیم، اما هر نما از Baby Ochi در نهایت یک شات VFX است زیرا ما مجبور شدیم عروسک‌بازها را حذف کنیم و پس‌زمینه‌هایی را که با هم همپوشانی داشتند جایگزین کنیم. بیش از ۶۰۰ شات VFX در فیلم وجود دارد، و بیشتر آنها مربوط به اضافه کردن نقاشی‌های مات و افزودنی‌های مجموعه برای ساختن محیط هستند. همانطور که فیلم به آرامی کلید عناصر فانتزی را می چرخاند، ما از لوکیشن های کاملاً عملی به مکان های عملی می رویم که با نقاشی های مات تقویت شده اند، و در نهایت به مجموعه های طبیعت در مقیاس بزرگ که بر روی صحنه ای صوتی با پس زمینه های محیطی کامل cg ساخته شده اند. من از احساس شما در مورد نحوه بدگویی جلوه های بصری قدردانی می کنم. من خودم را یک فیلمساز بیش از یک کارگردان می دانم، به این معنی که فعالیت هنری من شامل نویسندگی، طراحی، تدوین، طراحی، مجسمه سازی و ایجاد CGI و VFX نیز می شود. همه این صنایع دستی به طور کلی مورد تجلیل قرار می گیرند، به جز CG و VFX، که تا حد زیادی به عنوان چیزی تلقی می شوند که به تلاش یا مهارت کمتری نسبت به کار عملی نیاز دارد. جلوه های بصری دیجیتال به سادگی مجموعه ای از ابزارها با نقاط قوت و ضعف خاص هستند. واقعاً این کار نوعی هنر کاردستی سفارشی خسته کننده است که توسط افراد پرشور با توجه فوق العاده به جزئیات انجام می شود.

برای باورپذیر بودن داستان، هر فیلم فانتزی خوب باید مجموعه ای از قوانین را رعایت کند. چه قوانینی را برای این دنیا وضع کردید که تضمین می‌کرد داستان علیرغم وجود برخی شرایط غیرقابل باور، معتبر باقی می‌ماند؟

در حالی که فیلم مطمئناً یک ماجراجویی فانتزی است، من یک قانون درونی داشتم که همه چیز باید قابل قبول و واقع‌بینانه باشد، و به الگوهای واقع‌گرایانه موجود در جانورشناسی، جامعه‌شناسی و غیره پایبند بودم. اگر جزیره کارپاتیا یک مکان واقعی بود. زیرا به عنوان کودک و حتی بزرگسالان، ما همیشه در حال یادگیری حیوانات و گیاهان جدید و پدیده های طبیعی هستیم که احساس می کنیم از دنیای دیگری آمده اند. مکان ما، جزیره کارپاتیا، کلاژی است که مستقیماً از کوه‌های کارپات الهام گرفته شده است، که از اروپای شرقی عبور می‌کنند. برای ساختن نسخه خود از این جهان، در دهکده‌های کوچک دورافتاده و در بلندترین کوه‌های ترانسیلوانیا که از طریق جاده‌ها قابل دسترسی است، عکس گرفتیم. این مکان‌ها بیشترین تعداد جنگل‌های دست‌نخورده دست‌نخورده و بالاترین جمعیت خرس، گرگ و سیاه گوش را در تمام اروپا حفظ می‌کنند. در آنجا حس عمیقی از رمز و راز وجود دارد، هم در دنیای طبیعی و هم در فرهنگ مردم. وقتی شهرهای رومانی را ترک می‌کنید و به اعماق حومه شهر می‌روید، احساس می‌کنید وارد یک ماشین زمان به دنیایی می‌شوید که در آن مردم هنوز گاری‌های اسب‌کشی می‌رانند، مزارع خود را داس می‌کنند و انبار کاه می‌سازند تا حیوانات خود را در زمستان طولانی غذا بدهند. هنوز سوپرمارکت ها و مینی ون ها هستند. این دنیایی با سنین مختلف است که به نظر من بسیار هیجان انگیز است.


لینک منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست قبلی

آموزش خورش بدون گوشت؛ قورمه سبزی، قیمه و چند خورشت دیگر

پست بعدی

دعای دختر دار شدن سریع‌الاجابه از قرآن + آموزش ختم مجرب

Related Posts
Total
0
Share