در سال ۲۰۰۸، ایرا ساکس توسط مدیرش اخراج شد مستقل ترین فیلمسازان مستقل از بازی برای مدت طولانی امتناع کرده بودند و این صورت حساب بالاخره سررسید شد.
ساکس، که بیش از یک دهه و نیم دوجین ویژگی از آن تجربه حذف شده بود، میگوید: «من آن را به نوعی درک کردم. چون من وارد این تجارت نمی شدم و کار او تسهیل تجارت هالیوود بود، کاری که من علاقه ای به انجام آن نداشتم. آنها سعی میکردند برخلاف کاری که من میخواستم انجام دهم، که کار خودم را تولید میکردم، شغلی برای من ایجاد کنند.»
برای ثبت، ساکس فکر میکند که هرگز به کنسرتهایی که نمایندگانش میخواستند، نمیرسید. اما این تجربه به بازنگری ارزش او در صنعتی کمک کرد که معمولاً آن چیزها را بر اساس درآمدهای باکس آفیس می سنجد.
در حالی که یک چای زنجبیل در لابی هتل وست ویلج مینوشید، میگوید: «پیش از آن، فکر میکردم به نوعی مدیون شغلی بر اساس موفقیتهای خاص یا حلقههایی هستم که از آنها عبور کردهام. و بعد از آن، فکر کردم، آیا می توانم شغلی داشته باشم؟ ببینیم.»
پول، یا بهتر است بگوییم فقدان آن، در جدیدترین فیلم ساکس، «روز پیتر هوجار» که در نمایشگاه امسال نمایش داده میشود، نقش اساسی دارد. ساندنس جشنواره فیلم. این فیلم بر روی گفتگوی گسترده بین پیتر هوجار (بن ویشاو)، یک عکاس باهوش، اما مبارز، و دوست نزدیکش، نویسنده، لیندا روزنکرانتز (ربکا هال) متمرکز است که صحبت های آنها را برای یک پروژه هنری ضبط کرده است. هوجار، که در سال ۱۹۸۷ بر اثر ایدز درگذشت، تنها پس از مرگ به عنوان یک هنرمند مورد تجلیل قرار گرفت (چاپ های او اکنون در دسترس هستند. چهره های چشم نوازو در خلال گفتگوی سال ۱۹۷۴ با روزنکرانتس که ساکس دراماتیزه می کند، او به شدت در حاشیه های اقتصادی زندگی می کند. ساکس میگوید: «وقتی به او گوش میدهید، متوجه میشوید که هنر تماماً به پول و سنت و دلار مربوط میشود و نیمهشب سوالاتی درباره «چگونه میتوانم این کار را ادامه دهم؟» است.
اما علیرغم آن فشارها، هوجار بخشی از یک چشم انداز فرهنگی پر جنب و جوش است که با ایده ها و الهامات و امکان در حال انفجار است. او سوزان سونتاگ و فران لیبوویتز را از نزدیکان خود می شمرد. هوجار در حین بازگویی روز خود برای روزنکرانتس، از ملاقات چهار دوست مختلف و داشتن پنج یا شش مکالمه تلفنی طولانی صحبت می کند.
ساکس میگوید: «این خردهفرهنگ هنرمندان وجود داشت که سرشار از انرژی فوقالعاده بود و بسیار کمتر از فرهنگی که در آن زندگی میکنیم، بورژوایی بود. «این حس فوقالعاده از اجتماع وجود داشت، و امروز وقتی همه این روابط مجازی داریم، این حس از بین رفته است.»
اما ساکس نگران بود که این فیلم، یک درام دو شخصیتی که از آشپزخانه یک آپارتمان در شهر نیویورک به اتاق نشیمنش به اتاق خوابش میرود، با چند فاصله کوتاه روی پشت بام، ممکن است اکشن کافی برای حفظ خود نداشته باشد. شش هفته قبل از شروع پیش تولید فیلم، او شروع به وحشت کرد.
ساکس به یاد می آورد: “ما چراغ سبز داشتیم و آماده رفتن بودیم و من فقط فکر کردم، “چگونه این فیلم سینمایی را بسازم؟” من با بحران اعدام مواجه شدم.
بنابراین او به برخی از فیلمهایی که الهامبخش او بودند، مانند «ساعتها و زمانها» کریستوفر مونچ، نگاهی تخیلی به یک تعطیلات واقعی که جان لنون و مدیر برایان اپستین گرفتهاند، و آثار شانتال آکرمن بازگشت. او میگوید: «اینها کارهای شخصی بسیار دستساز بودند که اغلب درباره یک سوژه و دوربین و کسی بود که گوش میداد.
ساکس به عنوان یک فیلمساز، ماکسیمالیست نیست. بهترین فیلمهای او مانند «عشق عجیب است» و «مردان کوچک» درباره روابط هستند. عمل احساسی است. دامنه صمیمی است
او می گوید: “من به جای کلان به کیهان خرد علاقه مند هستم.” “من روی جزئیات تمرکز می کنم.”
در این مورد، فیلم دو مضمون موازی دارد، مبارزه برای خلق هنر و اهمیت حیاتی پیوند. هوجار در یکی از آنها ناکام میشود – او یک جلسه عکاسی با آلن گینزبرگ را بازگو میکند که آنطور که او میخواست پیش نرفت – و دیگری حمایتش را حفظ کرد.
ساکس می گوید: «این فیلم درباره پیوند پیتر و لیندا است. “دوستی آنها یک دوستی خاص بین یک مرد همجنسگرا و یک زن دگرجنسگرا است. لحن و بافتی در این نوع رابطه وجود دارد که به نظر من عمیقاً شخصی است.»
اگرچه هوجار قبل از اینکه جامعه و فرهنگ به نبوغ او برسد درگذشت، ساکس احساس میکند که زندگی غنی، هرچند کوتاهی داشته است.
او می گوید: «داستان او برای من غم انگیز به نظر نمی رسید. “شما به این فکر می کنید که او چقدر در آن گنجانده شده است. او چیزی را داشت که عده کمی دارند، یعنی این اجتماع متراکم و فعال دوست و رفیق و دشمن. و سپس هنر او بود.»
و مانند هوجار، ساکس از کار خود انرژی می گیرد (به گفته او، همه گیری همه گیر به ویژه مالیات برانگیز بود). بنابراین جای تعجب نیست که بفهمیم او در حال برنامهریزی تصویر بعدی خود است که بار دیگر ویشاو را که قبلاً روی «گذرگاهها» با او کار کرده بود، بازی خواهد کرد.
ساکس می گوید: «ما دو مرد همجنس گرا هستیم که کنجکاوی و شیفتگی به زندگی همجنس گرایان و هنرهای عجیب و غریب داریم. این یک کلیشه است، اما احساس میکنم برادری را در بن پیدا کردم.»
لینک منبع