اوچی وجود دارد. موجودات خزدار میمون مانند پوست نارنجی با گوشهای برجسته و چشمهای تیره بزرگ، اوچیها میتوانند در جهان «جنگ ستارگان»، قلمرو «آواتار» جیمز کامرون، پاندورا یا در کلاسیکهای آمبلین مانند «گرملینها» احساس راحتی کنند. سری. آنها به معنای ارگانیک واقعی نیستند، اما موجودات در “افسانه اوچی” موجودات ملموس، عروسک های پیچیده ای هستند که برای سکونت در فضای سبز سرسبز کارپاتیا، جزیره ای خیالی در دریای سیاه، که مدرنیته و سنت خود را در دوراهی می بینند، ساخته شده اند.
تولید شده توسط A24“افسانه اوچی”، تخیل فراوان و نوآوری فنی نویسنده-کارگردان را به ارمغان می آورد. آیزایا ساکسون به یک بوم بزرگتر ساکسون، که شاید بیشتر به خاطر کارگردانی موزیک ویدیوی خیره کننده «Wanderlust» برای هنرمند ایسلندی Björk شناخته شده است، قدرت بصری ای را که او و تیمش در دانشنامه Pictura طی دو دهه توسعه داده اند، که ترکیبی از عناصر دست ساز فراوان با ابزارهای دیجیتال است، منعطف می کند. نتایج حیرتانگیز است: خیالی مبتنی بر تمایل بشر برای خم کردن طبیعت به ارادهاش، در حالی که هدف جمعی باید آموختن از خرد آن باشد. «اوچی» شات پس از نما، شگفتانگیز است، تا حدی از محیطهای چشم نواز که از طریق ترکیبی از فیلمبرداری لمنت ایوان پروسفسکی و استفاده از نقاشیهای مات ایجاد شده است.
یک شب وقتی که نگهبان واقعی دهکده ماکسیم (ویلم دافو) و گروه تروگلودیتهای کودک تفنگدار که مطابق تصویر او آموزش دیدهاند، آتشسوزی در جنگل بیداد میکند (انسانها آنها را برای ناپدید شدن حیوانات مزرعه مقصر میدانند). سربازان پسر بچه های گمشده پیتر پن را به یاد می آورند. یوری (هلنا زنگل)، دختر نوجوان ماکسیم، یک فرد خارجی است که از نیاز به چنین رویکرد خشونت آمیزی متقاعد نشده است. و هنگامی که او با یک کودک نیازمند اوچی تماس میگیرد، تلاشی خطرناک را آغاز میکند تا آن را به مادرش بازگرداند – نه بی شباهت به طرح داستان کلاسیک استیون اسپیلبرگ «ET the Extraterrestrial» با خطهایی از «داستان بیپایان».
طراحی کودک اوچی، که شبیه به نژاد گروگو (معروف به بیبی یودا) و پورگ از تولیدات اخیر «جنگ ستارگان» است، در انتقال ناز وحشی موفق است. مطمئناً قابل در آغوش گرفتن است، اما دندان های تیز آن می تواند شکارچی را منصرف کند. یوری با پوشیدن پروتزهای خون آشام پلاستیکی سعی می کند با شرایط احشایی خود با اوچی درگیر شود. این تا زمانی است که او کشف کند که چگونه مستقیمتر با آن ارتباط برقرار کند.
زنگل، که گویی بومی اساطیر نوردیک به نظر میرسد، یک مجری جوان با استعداد است که احساسات شدید داستانهای جدی را که تاکنون بخشی از آنها بوده است (“System Crash”، “News of the World”) منتقل میکند. در اینجا، عملکرد او به صراحت و بی باکی ساده لوحانه ای بستگی دارد که فقط یک کودک قادر به انجام آن است. در همین حال، دافوی همیشه فریبنده، در یک نقطه با پوشیدن زره کامل، به عنوان مردی که از نداشتن پسر پشیمان است، یک پر زرق و برق ماچویی نه غیر معمول و پر هیکل از خود نشان می دهد. پترو (در بخش کوچکی فین ولفارد)، نزدیکترین شاگرد او، این نقش را ایفا می کند.
ماموریت نوع دوستانه به نوبه خود یوری مصمم را با مادری که هرگز نمی شناخت روبرو می شود: داشا (امیلی واتسون) که زندگی خود را وقف مطالعه ارتباطات مبتنی بر صدا اوچی کرد. ماکسیم نمایانگر یک جهان بینی منسوخ است، در حالی که داشا بر اساس درک مبتنی بر تحقیق عمل می کند. اما فقط یوری در سطح عمیق معنوی با اوچی پیوند خورده است. برخلاف کلاسیکهای دهه ۸۰ که به نظر میرسد ساکسون تحت تأثیر آنها قرار گرفته است – نه تنها از نظر موضوعی، بلکه در نبوغ لمسی دنیای فیلم و موجودات اصلی – «اوچی» از امکان خشونت واقعی دوری نمیکند. با این حال، روایت بر دوتایی نیروهای متضاد تکیه میکند که از طریق اقدام متهورانه مهربانی یوری نسبت به اوچی به سر میرسند تا نقطهای را مبنی بر همزیستی انسان با طبیعت بیان کند.
یکی از راه هایی که ساکسون در این ژانر تروپ های رایج را زیر و رو می کند، عدم دادن توانایی های ماوراء طبیعی به اوچی است. اوچی جوان وقتی یوری مجروح می شود نمی تواند او را درمان کند. این گونه قدرت گیج کننده یا هیچ قدرت خارق العاده دیگری ندارد، به جز توانایی آن در ایجاد ارتباط صوتی با یکدیگر هنگام آواز خواندن، مانند نهنگ ها و حیوانات بی شمار دیگر در واقعیت ما. این تصمیم روایی با اخلاق ساکسون برای استفاده از مهارتهای واقعی (مجسمهسازی، عروسکسازی، نقاشی) و نه تنها حقهبازی رایانهای برای دستیابی به اهداف عالی خود مطابقت دارد. درهم آمیخته با صداهای Ochi، موسیقی متحول کننده دیوید لانگسترث است که به قدری اثیری به صدا در می آید که گویی واقعاً از صداهای ضبط شده در جنگل تشکیل شده است. این یکی از فراموش نشدنی ترین موسیقی ها برای یک فیلم امسال خواهد بود.
بازوها و دستها با تأثیری طبیعی حرکت میکنند که بیننده را متقاعد میکند که اوچی وجود دارد. با این حال، حالات چهره، بهویژه چشمها، چنان غیرممکن است که انسان از خود میپرسد که آیا اینها از طریق ابزارهای دیجیتال به دست میآیند. هرچه بیشتر جزئیات تولید را بررسی کنیم، «افسانه اوچی» بیشتر خود را یک شاهکار الهامبخش از جادوی عملی نشان میدهد. بر اساس مواد پرس، هیچ افزایش CG استفاده نشد، در عوض، تمام کلوزآپ های کودک اوچی توسط چندین اجرا کننده انجام شد که عروسک فیزیکی را در صحنه نمایش دستکاری می کردند. به همین دلیل بود که وقتی تریلر برای اولین بار منتشر شد و کاربران آنلاین فیلم را به استفاده از هوش مصنوعی مولد متهم کردند، ساکسون از “Ochi” به عنوان پروژه ای تا حد امکان دورتر از هوش مصنوعی دفاع کرد.
اگر «افسانه اوچی» انقلابی در ژانر فانتزی ایجاد نکند، مطمئناً میتواند ارزش سینمای فیزیکی را به طرز جادوگرانهای به نسل جدیدی معرفی کند که به هوسهای غیرمادی روی پرده عادت کردهاند. ساکسون با افسانه های منحصر به فرد و سبکی منحصر به فرد، از ساختن یک افسانه مشتق شده اجتناب می کند. “اوچی” باعث می شود که فکر کند، “چطور این کار را کردند؟” فقط برای اینکه در هنگام درک تکنیک های به کار گرفته شده حتی بیشتر باور نداشته باشیم. این یک جادوی فیلم است.
لینک منبع