اولین کار هوشمند و حساس اوا ویکتور

در “ببخشید ، عزیزم” ، لحظه مشخص زندگی بزرگسالان آگنس خارج از دوربین اتفاق می افتد ، اما تقریباً هر صحنه دیگری از فیلم را تعقیب می کند. برجسته رقابت دراماتیک ایالات متحده در ساندنس ، اوا ویکتوراولین بار خنده دار و خنده دار و کم تحرک ، کمتر از فیلم در مورد تجاوز جنسی است تا اینکه نگاهی جدی به روند بازسازی پس از چنین تجربه ای دارد. همدردی با طنز ادغام می شود ، و پذیرش منجر به سؤالاتی می شود (به جای راه دیگر) ، همانطور که ویکتور خود زن جوان روشن را تجسم می کند که احتمالاً خودش را به عنوان دوجین چیز-شوخ ، مستقل ، یک استاد آینده مطمئن-برای ایده آل-فکر می کند- اما اکنون باید “بازمانده” را به آن لیست اضافه کنید.

آگنس یک ذهنیت درخشان و بلند و بلند ، یک ذهنیت ادبی درخشان است که باید همه چیز را بازنویسی کند ، از جمله درک او از کلمه “درخشان” ، پس از آنکه استاد (لوئیس Cancelmi) که آزادانه چنین تعارف هایی را ارائه می داد ، به او منتقل می شود. “آیا فکر می کنید به همین دلیل او به من می گوید من باهوش هستم؟” آگنس از هم اتاقی لزبین خود لیدی (نائومی آکی) می پرسد ، که به طرز ناخوشایندی به او می گوید که به دنبال آن برود. آگنس اولین کسی نخواهد بود که با مشاور پایان نامه خود بخوابد ، اما او به دنبال نوع دیگری از اعتبار سنجی است ، و وقتی از خط عبور می کند ، اعتماد او را به همه چیز تقریباً خرد می کند – به حدی که او از نوزادان برای زندگی عذرخواهی می کند ناامید کننده های اجتناب ناپذیر از پایان فیلم.

در اوایل ، قبل از اینکه ویکتور حتی بعد #MeToo فیلم را تأسیس کرده باشد ، این حس وجود دارد که او می تواند در نسل خود سرگرم کننده باشد ، به خصوص حلقه مدرسه درجه بندی بیش از حد که Agnes به آن تعلق دارد. در یک صحنه ، پس از بیرون رفتن از نیویورک برای دیدار با دوستش (که شهر کالج ماساچوست خود را ترک نکرده است) ، لیدی نسخه ای از “لولیتا” ولادیمیر نابوکوف را از میز آگنس تهیه می کند و یک “EWW” زانو را زمزمه می کند. زیر نفس او بنابراین این کسی است که آنها هستند (یا حداقل به نظر می رسد): مترقی های جوان تحصیل کرده که آرمان گرایی آنها مبتنی بر به چالش کشیدن وضع موجود است.

اما هر چه اولین برداشت های شما باشد ، شخصیت ویکتور در لایه ها قرار می گیرد (بعداً ، آگنس را به عنوان یک استاد جوان می بینیم و در سمینار خود از “لولیتا” دفاع می کنیم و اتاق دیگری را برای سایر دیدگاه ها معرفی می کنیم). فیلمنامه ناظر ، غیر متعارف او به اندازه بیضوی غیرخطی نیست ، در حال حاضر باز می شود و سپس به عقب به “سال با چیز بد” می پرید تا قبل از این حادثه نشان دهد ، وقتی لبخندهای او طبیعی تر بودند و خوشبختی او نبود بیشتر عملکردی در نظر گرفته شده برای احساس راحتی دیگران است. از آن نقطه ، روایت ویکتور فقط به جلو حرکت می کند ، هرچند در فصل های غیرمعمول.

این بخش اولیه به ما می گوید که همه چیز از نظر عاطفی به سمت آگنس هدایت می شود-مکانی تاریک ، که توسط افسردگی و افکار خودکشی مشخص شده است-اما این تنها بخشی از تصویر است ، و مقایسه با نسخه سه ساله-جوان که در آینده مشاهده می شود ، یک شوک است بشر به نظر می رسد او بسیار سبک تر و ایده آل تر است. اگر فقط کسی می توانست به او هشدار دهد که چه خواهد آمد. اگر فقط مؤسسات مختلف آماده بودند تا با آنچه اتفاق می افتد مقابله کنند ، از پزشک مرد که با انتقاد از او به دلیل تمیز کردن پس از حمله ، از او انتقاد می کند (گویی که دفعه دیگر توصیه های وی به کار می رود) به کارگران زن دانشگاه که اصرار دارند ، “ما بدانید که چه می گذرانید ما زن هستیم. “اما هیچ کاری برای کمک به آن انجام نمی دهید.

از این طریق ، لیدی نشان می دهد که هم اتاقی بدون تردید ، هم اتاقی خود را نیاز دارد. هنگامی که آگنس یک روز با یک بچه گربه ظاهر می شود ، لیدی آن را قدم می گذارد: “هرچه شما نیاز دارید.” این حیوان راحتی او را در طی ماههای طولانی پس از آنکه لیدی و دیگران با زندگی خود ادامه دادند ، به دست می آورد و آگنس را پشت سر می گذارد تا به تنهایی مدیریت کند. ویکتور همچنین شامل صحنه هایی از یک همسایه مردانه و بدون تهدید (نقشی که به نظر می رسد کاملاً مناسب برای انرژی منحصر به فرد Lukas Hedges است) ، که نشان می دهد همه مردان مشکل ساز نیستند ، در حالی که نشان می دهد که برای اگنس چقدر صمیمیت را دوباره ایجاد می کند.

راهی که “ببخشید ، کودک” آشکار می شود ، ویکتور آن استراتژی کتاب درسی فیلمنامه نویسی آمریکایی را دنبال نمی کند ، جایی که یک تخته بولتن را با کارتهای فهرست با تمام نکات کلیدی پر می کند (“این صحنه ای است که چنین و چنین اتفاق می افتد ، “و غیره) ، هر نقطه عطف اصلی را روی صفحه نمایش می دهد. رویکرد ویکتور مورب تر است: حوادث کلیدی بین صحنه ها رخ می دهد ، و در عوض او لحظات به ظاهر دنیوی و روزمره ای را ارائه می دهد که در آن ما باید کارآگاه بازی کنیم و آنچه را که اتفاق افتاده است کنار هم قرار دهیم. این ممکن است برای کسانی که به قاشق غذاخوری عادت کرده اند گیج کننده یا ضد درام باشد ، اما این باعث می شود تا یک تأثیر کمرنگ تر و ماندگارتر-فیلمی که با شما باقی می ماند ، پر از جزئیات زندگی ساکت و آرام باشد.

در معرض خطر تنظیم انتظارات بسیار زیاد است ، “ببخشید ، کودک” (یک نمایش برتر ساندنس ۲۰۲۵ که توسط کارگردان “مهتاب” باری جنکینز و شرکای خود در پاستیل تولید شده است) مانند “منچستر کنار دریا” از راه ، از احساس شمال شرقی خود احساس می کند به مفهوم اساسی زندگی دفع شده ، جایی که عمل به جلو از خود مهمتر از خود بازپرداخت است. صحنه دیر با جان کارول لینچ – به عنوان یک غریبه دلسوز که کلمات مهربانی و ساندویچ بسیار خوبی دارد – به خصوص قابل لمس است.

ویکتور در اینجا و آنجا بازی کرده است (به وضوح در سه فصل گذشته “میلیارد ها”) ، اما برای بیشتر ، نویسنده و کارگردان ۳۰ ساله به عنوان یک کشف آمده است. کار ساده ای در مورد تروما نیست که بزرگان – کسانی که قوانین را ایجاد می کنند و فرصت ها را به دروازه می دهند – هنوز احساس می کنند که پاسخ مناسب به سختی ها سخت تر شدن و سرباز است. آگنس بدون شک زمان عظیمی را در بدبختی خود گذراند ، اما این تصویری نیست که ویکتور در اینجا ارائه می دهد. اگر “ببخشید ، کودک” کار می کند ، به این دلیل است که ویکتور به چنین لحنی حیله گر اعتصاب می کند: اولین بازی او گرم و دلسوز است و مکالمه ای را پیش می برد که ما هنوز در تلاش برای یافتن کلمات هستیم.


لینک منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست قبلی

ژانر جرم واقعی اتمی می شود

پست بعدی

جان استوارت دموکرات ها را به دلیل وحشت در مورد دستورات اجرایی ترامپ مورد ضرب و شتم قرار می دهد

Related Posts
Total
0
Share