جاناتان لیسکو در صحنه توهم ، بازگشت جکی

هشدار اسپویلر: این داستان حاوی اسپویلرهایی برای “جیر جیر“فصل ۳ ، قسمت ۳ ، با عنوان” آنها شکست ها “، که اکنون در Paramount+ با Showtime پخش می شود.

پس از ناخودآگاه در هنگام عذاب (فصل ۱) ، Yellowjackets اکنون روی یک ماده توهم زا جدید در بیابان: گاز سمی قرار گرفته است.

در قسمت سوم فصل ۳ ، بازماندگان جوان هواپیمای جوان می آموزند که مربی اسکات (استیون کروگر) هنوز زنده است وقتی ماری (الکسا باراجاس) ، که پس از دو سؤال تحت فشار قرار می گیرد ، نشان می دهد که او را ربوده و او را در یک نگه داشته است غار مخفی سپس Yellowjackets برای جستجوی عدالت به سمت یک مانیتور سوار می شود ، زیرا آنها فکر می کنند مربی اسکات سعی کرد آنها را زنده در داخل کابین سوزاند.

پس از پیدا کردن ورودی غار ، ناتالی (سوفی تاچر) دختران را به گروهها تقسیم می کند تا جستجوی خود را گسترش دهد. Shauna (سوفی نلیس) ، ون (Liv Hewson) و Akilah (Nia Sondoya) یک گذرگاه باریک و تاریک را کشف می کنند ، اما هنگامی که شمع های آنها با ریختن آب خاموش می شوند ، دچار مشکل می شوند. سپس این سه دختر از هم جدا شده اند و هرکدام توهمات مختلفی را تجربه می کنند: ون دوباره به داخل کابین باز می گردد و خود را در مقابل شومینه گرم می کند ، آکیلا در جنگل سرگردان می شود و با یک لاما صحبت می کند ، و شاونا پسرش را لکه دار می کند در حالی که در دریاچه می چرخد بشر هر لحظه خوشبختی مختصر است ، هرچند که توهمات آنها به نوبه خود تاریک می شود.

“این سکانس کل کار کاملاً انجام شد. در حال صحبت با لاما ، سوفی در دریاچه است ، و سپس من در کابین در آتش هستم – و این آتش سوزی عملی است. آنها دوست دارند من را در اطراف آتش داشته باشند. ” تنوع در طول “yellowjackets” فصل ۳ جونک مطبوعات. آنها افزودند ، “این نمایش فرصت های بسیار جالبی را برای انجام کارهایی که مانند آنجا وجود دارد – به ما می دهد و با رئالیسم جادویی بازی می کنند.”

قسمت سوم نشانگر اولین کارگردانی است جاناتان لیسکو، که همچنین این قسمت را با سازندگان و همکارانش بارت نیکرسون و اشلی لیل نوشت. لیسکو صحنه کلاس درس – توهم مشترک شاونا ، ون و آکیلا را توصیف کرد – به عنوان راهی برای به تصویر کشیدن “خط نازک بین آنچه اتفاق می افتد” و “آگاهی ذهنی ، تقریباً جمعی شخصیت ها” ، که به واقعیت محو می شوند.

دختران همچنین چهره آشنا دیگری را در کنار آنها می بینند ، با یک دستبند سیلی بازی می کنند: جکی (الا پورنل) ، که در پایان فصل اول نمایش ، پس از آنکه او و شونا استدلال کردند ، به مرگ یخ زدند.

“بازگشت الا همیشه سرگرم کننده است. این جالب است که این شخصیت ها ما را تعقیب می کنند ، زیرا وقتی آنها می میرند ، ما مثل این هستیم ، “خوب است ، ما دوباره شما را می بینیم.” اما این تلخ است ، زیرا او فقط یک روز در آنجا است. به نظر می رسد که ما بلافاصله در فصل اول به تیراندازی بازگشتیم و من او را برای همیشه در مجموعه قرار می دهم ، و سپس او روز بعد ناپدید می شود. ” وی افزود: “اما این سکانس های رویایی بسیار سرگرم کننده هستند ، زیرا ما آزادی و آزادی زیادی برای کشف داریم. هیچ قانونی در مورد آنچه این رویاها می توانند و نمایندگی کنند وجود ندارد. “

در مصاحبه با تنوع، لیسکو در مورد آن سکانس توهم وحشتناک ، بازگشت پورنل به عنوان جکی و داستان اصلی مرد بدون چشم صحبت کرد.

این اولین بار است که کارگردانی ، دوره. چرا می خواستید این قسمت را به طور خاص کارگردانی کنید؟

خوب ، من همیشه عاشق خط بین واقعیت ذهنی و عینی هستم. من همچنین به شیوه شکستن روان های زنان جوان ، به اصطلاح ، در بیابان ، و سپس ساختن خود با کنوانسیون های جدید و استانداردهای جدید برای آنچه درست و نادرست است ، بسیار علاقه مند هستم. بنابراین این قسمت به ویژه که ما نوشتیم ، حداقل برای من فرصتی مناسب برای من احساس می شود ، برای استقرار آن علاقه همراه با دیگری. من عاشق وقتی نمایش شما را سوار می کند که به نوعی فراتر از منطق صرف است. من دوست دارم وقتی این نمایش شما را سوار می کند که امیدوارم اگر کار خود را به درستی انجام دهیم ، می توانیم احساس حقیقت داشته باشیم ، اما لزوماً چیزی نیست که شما ممکن است به نوعی به نوعی فضایی خطی و در زمان واقعی منطقی بنامید. و بنابراین ، من عاشق بازی با آن ایده ها هستم. من انعطاف پذیری آنها را دوست دارم.

چرا دنباله توهم شامل ون ، شاونا و آکیلا بود؟

هنگامی که ما به شخصیت های مختلفی می رفتیم که می توانستند در سکانس توهم شرکت کنند ، احساس کردیم که به دلیل کاری که می توانستیم با آن دنباله از نوع لینچیان انجام دهیم ، قدرت آکیلا ، ون و شاونا وجود دارد. احساس می کنم آکیله را تقریباً شبیه فرزند طبیعت به تصویر کشیده ایم. او حیوانات را دوست دارد ، او بسیار نزدیک به زمین است ، او باغ را دوست دارد. و بنابراین ، البته ، در دنباله ، همه اینها در ابتدا برای او بسیار تاریک می شود. یک شهوت شبیه باکانی برای توت سیاه وجود دارد ، اما بعد از آن که در اطراف پاهای او می پیچند و او را به تاریکی زمین می کشند ، تقریباً مانند تاریکی که در این نمایش مشخص شده است.

با ون ، بدیهی است که او استوایی است ، او قوی ، خنده دار است. بیایید از دیدگاه لیو در مورد آن صحبت کنیم: آنها شخصیتی را بازی می کنند که استوایی است و در تلاش است تا به این واقعیت که در قسمت ۲ از فصل ۱ برای مرده در هواپیما باقی مانده اند ، کمک کند. آنها را غافلگیر کنید. من نمی دانم که آیا شما این را متوجه شده اید ، اما این دست جاوی است ، این دست مرد کابین است و این دست لورا لی است ، همه از مردگان برمی گردند تا آنها را به صندلی وصل کنند و بگویند ، “نه ، شما هرگز نمی توانید از نظر جسمی از این امر فرار کنید تروما این شما را تا آخر عمر تعریف می کند. ”

و پس از آن ، به همین ترتیب ، با Shauna ، که احتمالاً از نظر روانشناختی قابل فهم است – حداقل در چهره آن. شونا یک نوزاد را از دست داده است. این شاید یکی از آسیب زای ترین چیزهایی باشد که کسی می تواند از آن عبور کند. او فقط یک زن ۱۷ ساله در بیابان است و اکنون ، او شروع به شنا به سمت این کودک فانتوم در سواحل این دریاچه می کند. و نه تنها او می تواند کودک را بشنود-در واقع ، این یک پسر ۷ ساله بود ، بلکه این در کنار این نکته است-او به سمت او شنا می کند و هرگز نمی تواند به اندازه کافی نزدیک شود تا او را نجات دهد ، و هرگز نمی تواند به اندازه کافی نزدیک شود تا او را بغل کند بشر و پس از آن ، از آن شلیک هوایی ، او در واقع عقب کشیده شده است ، گویی می گوید ممکن است در آنچه اتفاق افتاده است همدست باشد ، و شاید او هرگز نمی خواست در وهله اول کودک را داشته باشد. بنابراین همه این موارد در خورش روانشناختی و گولاش از آنچه انجام می دهیم اتفاق می افتد ، و ما فقط فکر می کردیم اوه ، عالی است

صحبت از صحنه کلاس ، می بینیم که الا پورنل به عنوان جکی بازگشت. چه چیزی بود که او را به مجموعه برگرداند؟

من می دانم که الا همیشه می خواهد در جعبه ماسه ما بازی کند. او همیشه در تلاش است تا برگردد. و وقتی گفتم ، “یک روز برگرد” ، او از این فرصت پرید. او کاملاً بازی بود. و من او را به آنچه ما لنزببی می نامیم شلیک کردم ، بنابراین او به نوعی از این طریق کانتور شده است ، با کمی کیفیت رویایی با او. اما وقتی او با دستبند سیلی به دست می آید و فقط می گوید ، “در اینجا ، آن را امتحان کنید” ، او فقط الا پورنل خالص است ، درست است؟ شما نمی توانید از آنچه او انجام می دهد دور باشید. چهره او فقط معانی مختلف و شدت زیادی دارد – کمی تهدید ، اما همچنین بسیاری از “بیا اینجا”.

مرد بدون چشم نیز در آن سکانس توهم ظاهر می شود و در این قسمت ، من در حالی که تماشای آن تجارت بستنی وحشتناک است ، منشأ شخصیت را می فهمیم. چرا می خواستید آن تجارت را در داستان بگنجانید نه اینکه مرد بدون چشم را به عنوان این شخصیت کاملاً فوق طبیعی ترک کنید؟

خوب ، من استدلال می کنم که فقط به این دلیل که ما صحنه بستنی و داستان اصلی آن را درج کردیم ، لزوماً به معنای این نیست که این شبه قشر نیست. من فکر می کنم یکی از موتورهای نمایش این است که دائماً با این تصور بازی کنید که ممکن است چیزی باشد – به خصوص از نظر ذهنی از نظر شخصیت. و بنابراین ما فکر کردیم که یاد گرفتن Taissa واقعاً فراموش کرده است که او در کودکی این تصویر را دیده بود ، و این تصویر وقتی مادربزرگش درگذشت ، او را تعقیب کرد ، اما او به نوعی آن را سرکوب کرد. او آن را کاملاً فراموش کرده بود ، تا اینکه ، اینجا با ون است و آن را در تلویزیون می بیند. اکنون آنها می روند و به دنبال معنا هستند ، زیرا کل نمایش نیز بر شناخت الگوی کاذب متمرکز است. به عبارت دیگر ، هنگامی که شما آن نوع تروما را تجربه کرده اید ، به دنبال توضیحات هستید ، اما شما آن را به صورت گذشته نگر انجام می دهید. شما می خواهید یک الگوی معنی را بر روی تجربیات خود قرار دهید. بنابراین او به نوعی ناامید است که این کار را انجام دهد ، و در انجام این کار ، او احتمالاً حقیقت را تحریف می کند. بنابراین با این ایده ، ما تصمیم گرفتیم که مرد بدون چشم را در توالی توهم خود قرار دهیم ، گویا هرچه این توهم باشد ، هرچه که از این توهم نشانگر باشد ، در واقع در همه روان دختران است ، نه فقط Taissa’s. ، از طریق ارتباط

در این فصل ، درختان جیغ ، همانطور که از آنها خوانده شده است ، تاکنون یک عنصر بزرگ بوده اند. چرا می خواستید این صدای خاص را در این فصل بگنجانید؟ و آیا این صدا به معنای تکیه نمایش بیشتر به سمت ماوراء طبیعی است؟

من نمی توانم جواب دقیق آن را به شما بگویم ، زیرا اگر بقیه فصل را تماشا می کنید ، به جواب خیلی نزدیک می شوید. اما طراحی صدا برای ما یک ضرورت مطلق است. مثل بویایی نیز هست. وقتی تلویزیون را تماشا می کنید ، نمی توانیم بو کنیم ، اما این عجیب ترین خاطره حس تعبیه شده است. صدا نیز واقعاً شدید است ، بنابراین ما با آن بازی می کنیم. من نمی دانم که متوجه شده اید ، اما وقتی مرد بدون چشم با سبد نوار خود عبور می کند ، من فقط روی چرخ سبد خرید محکم می شوم. و طراحی صوتی مانند ، مانند ، سر شما را از هم جدا می کند ، گویی می گویند این ترسناک ترین قسمت دنباله ممکن است – فقط عدم اطمینان از آنچه اتفاق می افتد. این شما را با آن پاسخ عاطفی پر می کند ، بر خلاف یک پاسخ مستقیم. و به همان اندازه ، درختان جیغ در حال وقوع هستند ، من استدلال می کنم ، به طور عینی ، اما به همان اندازه و احتمالاً ذهنی تر برای شخصیت های ما ، و بنابراین نحوه تفسیر آنها واقعاً مهمتر از این است که آیا در هر صورت بسیار بلند است یا نه بلند نیست لحظه اینگونه است که چگونه در داستان آنها آنچه را می شنوند تفسیر می کنند.

در جدول زمانی فعلی ، لوتی گردنبند قلب را به Callie می دهد و به Shauna می گوید: “این هرگز به معنای آنچه شما فکر می کردید منظور شما است.” این اصیل بود؟

من نمی خواهم پایان فصل را منفجر کنم ، بنابراین باید بسیار مراقب باشم. اما من به شما خواهم گفت ، در آن لحظه ، لوتی به دلیل آنچه فکر می کند ، به عمد گردنبند را روی کالری قرار داد.

و لوتی و کالی نیز در حال رقصیدن و آواز خواندن با “موسیقی خودت” کاس الیوت هستند که در چندین صحنه در “گمشده” استفاده می شود. من مطمئن هستم که شما مقایسه های زیادی بین این دو نمایش شنیده اید. آیا آن لحظه به معنای بیرون کشیدن آن صحنه معروف بانکر از “گمشده” بود؟

شاید هیچ کس این را باور نخواهد کرد ، اما پاسخ سخت و سریع این است که ما این کار را نکردیم. من امیدوارم که اش و بارت این ایده را نداشته باشند و به من نگویند ، اما ما فقط آن را انتخاب کردیم زیرا فکر می کردیم برای صحنه مناسب است. منظور ما این نبود که آن لحظه را در “گمشده” قرار دهیم ، اما اکنون همه در مورد آن صحبت می کنند. امیدوارم ادای احترام خوبی داشته باشد. ما فقط فکر می کردیم که در آن لحظه سرگرم کننده است و به گونه ای که در آن زمان کاللی و لوتی در حال پیوند بودند.

در صحنه دیگری ، ون و تایسا یک کویوت را با یک خرگوش مرده در دهان خود می بینند. خرگوش ها به ویژه در رابطه با جکی بخش مکرر این نمایش بوده اند. هدف از قرار دادن خرگوش در آن لحظه چیست؟

این در واقع حتی به خلبان عقب می رود ، وقتی Shauna خرگوش را با بیل می کشد. چیزی در مورد تجربیات این افراد وجود دارد که باعث شده است که آنها دوست داشته باشند که خون را دوست داشته باشند ، و ریختن خون برای آنها بسیار تالیسم است و به نوعی معنی دار است. این تقریباً مانند یک پیشرو است ، حتی اگر وحشتناک باشد. این مانند انجام آن به معنای چیزی است. و بنابراین ، وقتی تای و ون خرگوش خونین را با خون در حال فروپاشی می بینند ، آنها یک حماسه دارند که ریختن خون ممکن است برای داستان داستانی آنها به نوعی ضروری باشد ، و “این” بیشتر می خواهد – به معنای ما ، ما ” دوباره تمام نشده است

این مصاحبه ویرایش و متراکم شده است.